چکیده:
سه سال پیش کتابخانهء مجلس شورای اسلامی مجموعهء خطی نفیسی ابتیاع کرد که در آن حدود دویست کتاب و رساله و صدها بیت شعر و اقوال پراکنده از شاعران و نویسندگان مختلف درج شده است.گردآورنده و کاتب این مجموعه خود یکی از فضلا و نویسندگان تبریز،به نام حاج ابو المجد محمد بن مسعود بن مظفر تبریزی است که این مجموعه را در سالهای 721 تا 723 نگاشته است.این مجموعهء خطی که«سفینهء تبریز» نامیده شده خود آینهای است که اوضاع فرهنگی و علمی و ادبی تبریز در قرن هفتم و اوایل قرن هشتم را میتوان در آن مشاهده کرد.در این مقاله،ضمن نگاهی اجمالی به آثار مندرج در این مجموعه و بررسی هویت کاتب و خانوادهء او،سعی شده است تا براساس آثار عرفانی و صوفیانهای که کاتب برگزیده است مکتب صوفیانهء تبریز در عصر وی شناسایی گردد.
خلاصه ماشینی:
"عرفان اصیل ایرانی در سفینهء تبریز نگاهی اجمالی به مجموعهء خطی نفیس ابو المجد محمد بن مسعود بن المظفر تبریزی نصر الله پورجوادی* دانشکده ادبیات،دانشگاه تهران چکیده: سه سال پیش کتابخانهء مجلس شورای اسلامی مجموعهء خطی نفیسی ابتیاع کرد که در آن حدود دویست کتاب و رساله و صدها بیت شعر و اقوال پراکنده از شاعران و نویسندگان مختلف درج شده است.
این کتابخانه که خود آینهای است از درخشانترین دوران حیات فرهنگی تبریز،در واقع مجموعهء خطی نفیسی است مشتمل برحدود دویست کتاب و رسالهء مهم،تقریبا در همهء زمینههای علمی و ادبی و دینی،که به دست یکی از شخصیتهای فرهنگی تبریز،به نام ابو المجد محمد بن مسعود بن مظفر بن محمد بن عبد المجید تبریزی،عمدتا در سالهای 127 تا 327 ق کتابت شده و دو سه مطلب کوتاه نیز در سالهای بعد به آن اضافه شده است.
این کتابها دربارهء اصول فقه،مناسک حج، عروض،منطق،اوراد و اذکار است و یکی از آنها نیز گزیدهای است از رباعیات اوحد الدین کرمانی که هم حاجی بله و هم ابو المجد تبریزی به وی علاقهمند بودهاند.
علاوه براشعار سنایی و آثار ابو حامد غزالی از جمله مکشاة الانوار ونیز اوصاف الاشراف خواجه نصیر الدین طوسی،سوانح احمد غزالی و رسالة الطیر و رسالهء عینیهء او نیز در این مجموعه درج شده است که در خور توجه است.
مثلا در یکی از رسائل خود که مناظرهای است میان چشم و گوش،از قول چشم میگوید که هرکس که از عشق بیخبر باشد: نه از دل خبری دارد و نه از جان اثری در اصطبل وجود خواه او خواه خری ابو المجد سپس نقل میکند که روزی شیخ سیف الدین در خانقاه خود در بخارا بالای منبر بود و مجلس میگفت."