خلاصه ماشینی:
"متن خیلی راحت و بدون گزافه گویی به ما می گوید که تروخیو به این دلیل سهام را به آنها واگذار میکند تا آنها به اندازه کافی پول برای خرج کردن داشته باشند و مجبور به دزدی از دولت نشوند؛امری که تمام دیکتاتورها کم و بیش به آن عمل میکردند.
تقریبا با تمام زنان و دختران وزرایش رابطه دارد و وزرا با وجود اطلاع از این امر هیچگاه اعتراضی نمیکنند،چون اعتراض نشان دهنده عدم وفاداری آنها به تروخیو است.
با این امید به سوی کریستوبال،راه می افتد،اما در جادهی کریستوبال،در یکی از تصاویری که شبیه فیلمهای مافیایی شده است،مورد حمله گروه ژنرالدیاس قرار میگیردو به رغم این که پیش از مرگ سعی میکند از خود دفاع کند سرانجام بعد از مرگ سی و یک سال حکومت کشته میشود.
سپس در همان حالت او را با سیگار شکنجه میدهد و پدرو که فکر میکند تا چند ساعت دیگر قدرت به دست رومان و دوستانش میافتد،بدون اختیار نام تمام دوستانش و ژنرال دیاس را لو میدهد-این صحنه را یوسا از مدارک کشور دومینیکن و گفتو گوبا اشخاص مختلف کشف کرده،اما در حوزهی ادبیات داستانی بیشتر به ژانر پلیسی-جنایی نزدیک است.
اورانیا از ناراحتی پدرش به خاطر برخوردی که تروخیو با او کرده است خیلی غمگین است و پیوسته پدر را دلداری میدهد و نذر میکند که اگر مشکلات پدرش حل شود همیشه باکره بماند.
پس از رسیدن به کریستوبال ابتدا تصمیم میگیرد خودکشی کند،اما بعد فکر میکند بهتر است بگذارد تروخیو هر کار که میخواهد بکند و بعد از آن او میتواند به سختی از پدرش انتقام بگیرد."