چکیده:
شاید بنیادی ترین وجه مشترک سه منظربنیادین: اثر هنری، هنرمند و مخاطب، هم گرایی آنان در ابراز این قاعده کلی است که “هنر، بیان است”. منش بیانی ذاتی هنر، دربرخی از ادوار و در گستره های فرهنگی متفاوت، می تواند معطوف به “بیانگری” نیز باشد؛ مانند موسیقی اپرا که به طور خودآگاه، بازنمای واقعیت و یا موسیقی رمانتیک سده 19 م که فرانمای احساسات مولف آن است. این منش “بیانگری” موسیقی درتلقی بسیاری از متفکران، آنگاه که موسیقی به یک نام، نامیده یا با شعر و یا تصویری همراه می شود، بیش از پیش نمود می یابد. این نوع خودآگاه بیان درهم نهادی با بیان همیشگی هنر است. در این مقاله، نخست بنیان بیان و بیانگری در زیبایی شناسی موسیقی به روش توصیفی، مورد مطالعه واقع می گردد. سپس متغیرهای توصیفی فوق الذکر، در حوزه هنرهای تجسمی و در ادامه، ضمن معرفی دو مفهوم بیان سوبژکتیو و بیان ابژکتیو، امکان گذار و تعامل این دو مفهوم در موسیقی مورد بحث قرارمی گیرد. سپس با در نظر گرفتن نسبت بیان ابژکتیو ـ سوبژکتیو و در ادامه طرح مفهوم تجانس اقناع کننده، چالش این گذار در بیان موسیقی اسلامی ـ ایرانی بررسی خواهد شد. در انتها، از سویی نتیجه می شود: الف) فراریت ومنش زمانمند موسیقی، همواره باعث می شود که موسیقی در زمان تلاقی با سایر هنرهای تجسمی، بیش از آنها، منش بیانگری سوبژکتیو به خود گرفته و بیانگر نیت یا قصدی باشد. ب) موسیقی اسلامی ـ ایرانی نمی تواند مصداقی از نظریه بیانگری موسیقی باشد، بلکه به عکس، در تقابل با آن است.
Perhaps، the main common aspect in three fundamental perspectives، namely that of art work، artist and audience، is their united convergence in expressing this general axiom: “The Art is Expression”. This essential “Expressive” dignity in many ages and in various cultures can be diverted to “Expressionism”. For example، Opera Music was the conscious representation of reality، or Romantic Music in the 19th century، was generally a transparent explanation of composer’s emotions. According to many thinkers، Expressionism in music occurs when the music is entitled with optional name or accompanied with poems or images. This abstracted meaning of Expression (Expressionism) is related with General meaning of Expression. This Paper، will first present the ontological study of “Expression” and “Expressionism” foundation in music based on descriptive approach. Then، the mentioned descriptive variables are being described in visual Arts. For earning a more exact study، two new terms of “Subjective Expression” and “Objective Expression” are generated by the author and possible interaction between these two terms in fine arts is being argued. Moreover، the subject of transition of expression will be described in music and the author will offer new survey about “Satisfying Parity” in musical cognitions. Consequently، it is concluded that the music is more talented than other arts in transforming and devolving the “objective expression” and “subjective expression” to each other. This might be concluded that، due to volatile- synchronic essence of music، it is different from other visual art.
خلاصه ماشینی:
"زبانی که به تعبیر ریچاردز،گزارههای آن در عین ارتباط و قانونمندی قابل اثبات و انکار نیستند ( Richards,1978:25 )این تفاوت ماهوی میان زبان هنری و زبان تجربی-علمی،حداقل از زمان افلاطون و طرح معرفتشناسی اساسا خردزدۀ او و پیگیری آن در اومانیسم ارسطو مورد توجه متفکران بوده است؛از سوی دیگر،بنیان زبان شناختی هنر آنقدر مهم جلوه میکند که تقریبا از دهۀ پنجاه سدۀ 20 م،و با آغاز دور دوم تفکر ویتگنشتاین(1371)و انتشار رسالۀ منطقی -فلسفی،بنیان هنر پژوهی بر مبنای مختصات فلسفه تحلیلی زبان،نهاده شده(رامین،1368:15)و این جهت گیری تا به امروز در نگاه فیلسوفان متأخر هنر،ریشه دوانیده است.
باوجود این شواهد،لازم به ذکر است که میان سنت گرایان نیز موضوع بیان وبیانگری در هنرهای کهن، همواره مورد بحث بوده است؛بهطوری که متفکرانی چون شوان،طبیعتگرایی(غالبترین شکل بیانگری سوبژکتیو)به شرطی که هنرمند در ذات طبیعت، حقیقت بر ملا شدۀ اشیا را ببیند و مشاهدۀ او مترتب بر ''عینیتی عقلایی''و نه''طبیعتگرایی دلبخواه''باشد را، مجاز و هنر متضمن اینگونه بیانگری را همچنان سنتی، قدسی و رمزی میداند(قس رهنورد،1385:19؛شوان، 1383 الف:17-21،همو،1383 ب:106،107).
این خود مصداقی بارز برای نفی راه دیگر بروز بیانگری سوبژکتیو-یعنی نامیدن قطعات موسیقی- در هنر اسلامی-ایرانی است.
برای مثال در آراء هرش (Hirsch,1967) و یا اثر تفسیر از یول (Juhl,1980) به مسئله نیت مؤلف و''تصدیق هرگونه تفسیر به شرط مطابقت آنها با نیات مؤلف''،اشاره شده است؛و یا تمایز میان منظور گفتار(بیان سوبژکتیو) و معنی گفتار(بیان ابژکتیو)در مقالاتی-برای نمونه آثار تولهرست (Tolhurst,1979) و میلند (Meiland,1981) -مورد بررسی قرار گرفته است.
آن چنانکه برای مثال در آراء قائلین به نظریۀ نهادی، اثر هنری،شیی است نهاده شده در عالم هنر Dickie,1944:35-) (36 ؛که این نیز خود،مصداق بیانگری سوبژکتیو است از بیان ابژکتیو اشیاء غیر هنری."