چکیده:
جان هیک،فیلسوف دین و الهیدان بزرگ مسیحی معاصر،در اندیشههای خویش از سنت مسیحی دور شده است.وی به رغم آنکه یک کشیش پروتسان است،آموزه تجسد الوهیت در مسیح را نمیپذرد و میگوید،این آموزه هیچ معنای روشن و قابلفهمی ندارد. او در باب زبان دین،رویکردی واقعگرا برمیگزیند،اما واقعگرایی او از نوع کانتی و انتقادی است و برای تجربههای دینی،زبانی آمیخته به فرهنگ قائل است.در زمینه نجات و رستگاری،هیک اولین کسی است که نظریه کثرتگرایی را شکل رسمی و دانشگاهی عرضه میکند و انحصار نجات در کلیسا را میشکند.همچنین وی از آموزه اوصاف بینهایت خداوند فاصله میگیرد و معقتد است که معلوم نیست مسیح این آموزه را تلعیم داده باشد.آموزه رویت سعیده نیز در اندیشه هیک دستخوش تأویل شده است.
John Hick، a contemporary philosopher of religion and great theologian of Christianity، has stood in a considerable stance from Christian tradition. In spite of his being a protestant bishop، he disagrees the Christian teaching of the Incarnation and knows it of vague meaning. On the religious language، he has taken a realistic attitude with Kantian meaning of reality and his proposed language for religious experience is mixed with culture. When speaking of human salvation، Hick has been the first who proposes religious pluralism in its academic form and opposes limiting salvation to Church. Again، he stands in a distance with regard to the limitless Divine qualities and believes in lacking evidence for it to be taught by Christ. And finally، another example of Hick`s changes in religious teachings includes beautific vision.
خلاصه ماشینی:
"چگونه ممکن است عیسی درآنواحد،هم قدرت مطلقهء الهی داشته باشد،و هم ضعف و نقصپذیری انسانی؛هم علم مطلق الهی داشته باشد و هم جهل انسانی؛هم خالق سرمدی، نامحدود و قائم به ذات جهان باشد،و هم مخلوق زمانی،محدود و وابسته؟ (Hick,1995:98) هیک به دلیل آشنایی با سایر ادیان،از جمله آشنایی با اسلام،نمیتواند از مقایسه سنت عقلانی آنها با سنت رازآلود مسیحیت پرهیز کند.
در واقع،شاید وی چنین عقیدهای را کفرآمیز بداند!یکی از سخنان منسوب به وی این است:«چرا مرا خوب مینامی؟هیچکس خوب نیست،جز خدای واحد»(مرقس 01:81؛19 (Ibid اما این سخن هیک را بهسادگی نمیتوان پذیرفت،مگر اینکه،تأویل تعداد زیادی از فقرات کتاب مقدس را بپذیریم،یا آنها را ساختگی و جعلی بشمار آورده،از اساس خارج از تعالیم مسیح بدانیم؛چنانکه شواهد تاریخی و مذهبی نشانگر ورود تعالیم آیین میترایی رومی،به دست پولس به مسیحیت است.
مثلا در باب سه کتاب پیدایش(عهد عتیق)گزارههایی آمده است که وضعیت باغ عدن را روشن میکند؛زندگی خوب و راحت آدم و حوا در آن و وضع آنها قبل و بعد از خوردن میوه درخت ممنوعه و آلودگی خاصی که از این عصیان بر آنها عارض شد و راه برطرف کردن آن آلودگی و جریمهای که بر آنها وضع شد و مقرر شد که در زمین با زحمت و رنج به کشت و کار بپردازند و روزی خود را با رنج و تعب به دست آورند و این وضعیت برای تمام فرزندان آدم تا قیامت ادامه خواهد یافت و...
(Ibild:101) نجات و رستگاری دربارهء نجات و رستگاری مؤمنان،در صدر اول مسیحیت این بحث پیشآمد که آیا رعایت احکام و آداب برای نائل شدن به رحمت خدا و ورود به بهشت لازم است،یا همان ایمان به مسیح،به تنهایی،کارساز است و فدا شدن او تمام مشکلات را حل کرده است؟پولس باتوجه به برخی کلمات حضرت عیسی علیه السلام مانند:«خدا باران خود را بر عادلان و ظالمان میباراند."