چکیده:
ابوحنیفه، نعمان بن ثابت، نزد کسانی از دانشمندان سالهای زندگی خود، زانوی شاگردی بر زمین زده بود. از اوـ در این مسیرـ سخنی گزارش کردهاند که دربردارندة کارگشایی ویژه برای دو سال از سالهای دانشاندوزی و نیز ستایش بلند و کارآمدی برجستة یکی از آموزگارانش است: «لو لا السنتان لهلک النعمان.»گروهی از نویسندگان امامیمذهب، پس از رخنمایی از این گفته در نوشتهای سدة سیزدهمی، اشارة آن را به سوی امام صادق( و شاگردی دو سالة ابوحنیفه نزد آن بزرگوار دانستهاند. در این نوشتار، با یادآوری بهانههای گریز ابوحنیفه از امام صادق( و زمینههای گرایش او به زید بن علی( نشان داده میشود که این سخن به زید اشاره دارد و هموست که در این جملة بحثبرانگیز مورد ستایش قرار گرفته است، زیراـ در یک کلامـ ابوحنیفه خویشتن را در جهان دانشورزی، حبیب زید و وامدارش و رقیب امام صادق( و همقطارش میدیده است.
خلاصه ماشینی:
"(شکعه، 1403ق، ج1، ص15/ ابوزهره، بیتا [ب]، ص70 و 72/ همو، بیتا [ج]، ص38، 222 و 229) باید دانست، شاگردی ابوحنیفه در پیشگاه زید بن علی(، داستانی است که پس از آمدن زید به کوفه و عراق و ماندن دو سالهاش در آن شهر و سرزمین، رخ داده است؛ خیزش مسلحانه و قهرآلود زید در عصر خلافت هشام بن عبدالملک که با از پای درآمدن و بر دار شدنش پایان گرفت، داستانی بحثبرانگیز و گوشههای گوناگون تاریخی، حدیثی، رجالی و کلامیاش، همچنان کمی پیدا و بسیاری پنهان است؛ کسانی کنار یادآوری دوگانگی بینش سیاسی زید و امام صادق((حسن، 1421ق، ص130ـ 131)، شش روایت دربارة به پا خاستنش گفته و همگی را نقد کردهاند(همان، ص41ـ 43 و 43ـ 45) و کسانی هم روایتهای دیگر و نوآمدی بر آنها افزودهاند!(کریمان، 1364ش، ص260ـ 282) طبری که یکی از پیشتازان گزارشگر این خیزش خونین بوده و هموست که آیندگان، سخنانش را نقل و نقد کردهاند، داستان را از سال 120 هجری قمری، آغاز میکند و به سال 122، پایانش میدهد؛ کوتاهسخن آنکه در سال 120، یوسف بن عمر پس از خشم گرفتن خلیفة اموی، هشام بن عبدالملک بر فرماندار پیشین عراق، خالد بن عبدالله و بر کنار کردن و در زندان افکندنش، زمامدار آن سرزمین میشود(بیتا، ج7، ص142) و در همان سال هم به عراق میآید."