خلاصه ماشینی:
"به طور کلی هواداران این نظریه(مگر فیلمر)برای اثبات مدعای خویش به تصریح پادشاهی خدادادۀ فرمانروایانی در انجیل همچون داوود پیامبر استناد میکردند ولی گاه نیز این اعتقاد در میان بود که الگوی راستین این نظریهپردازان،پادشاهی ایران باستان بوده است که این متفکران با آن از طریق منابع کلاسیک اروپا آشنا بودند.
12 در مقام جمعبندی باید گفت که در سدههای هجدهم و نوزدهم میلادی،دو برداشت عمدۀ لیبرالی از آزادی مطرح شد:برداشت فردگرایانه یا منفی آزادی که آن را به معنای نبود محدودیت قانونی میگرفت هرچند همچنان قانون و حکومت را برای حفظ آرامش و امنیت ضروری میدانست،و مفهوم مثبت یا جتماعی آزادی که از این حد فراتر میرفت و خواستار مداخلۀ بخش عمومی برای تواناسازی اکثریت چشمگیر مردم جهت استیفای حقوق و آزادیهایی بود که هرچند اجازۀ بهرهمندی از آنها را داشتند ولی فاقد وسایل بهرهمندی از آنها بودند.
23 برای آنکه مسئله را بهتر بفهمیم باید منطق این نظام را در نظر داشته باشیم زیرا به گفتۀ مخبر السلطنۀ هدایت، چون بخش اعظم ثروتی که مقامات دولتی اندوخته بودند خود حاصل«غارت»مال مردم بود ضبط دارایی آنها توسط دولت،اقدامی غیر عادی قلمداد نمیشد.
ولی میتوان نفوذ هرچند غیر مستقیم رمانتیسم را در افکار جلال الدین میرزا فرزند فتحعلیشاه و رئیس گروهی مشهور به فراموشخانه که با فراماسونری همدلی غیر رسمی داشت و به همت ملکم سازمان یافته بود، همچنین در اندیشههای آخوندزاده،میرزا آقا خان و بسیاری دیگر از روشنفکران،شاعران،مبارزان سیاسی و دیگر چهرههایی که بعدها در سدۀ بیستم سربرآوردند و از طریق همان اندیشمندان با این خط فکری آشنا شدند به روشنی دید."