چکیده:
عشق یکی از موضوعات اصلی شعر فارسی و عالی ترین و مهمترین بنیاد عرفان است و هر چند شکل پرداختن به عشق در دوره-های مختلف شعر فارسی، بنا به شرایط خاص اجتماعی متفاوت بوده است، اما هیچ گاه پرداختن به آن در شعر فارسی فراموش نشده است. شعر معاصر نیز از حضور عشق خالی نیست، شاعر امروز از زوایای گوناگون و با گرایشهای متفاوت به ترسیم عشق می پردازد؛ کوشش ما در این مقاله بر آن است تا مفهوم تازه ای را که شاعر معاصر به عشق داده است و می توان از آن به «عشق متعالی» و عشق افلاطونی تعبیر کرد، در شعر برخی از شاعران نشان دهیم. گرایشی که در واقع، برخلاف جریان اصلی شعر معاصر به نظر می رسد و به همین علت از دید منتقدان دور مانده یا کم اهمیت جلوه کرده است.
خلاصه ماشینی:
"#من صفای عشق میخواهم از او#تا فدا سازم وجود خویش را#او تنی میخواهد از من آتشین#تا بسوزاند در او تشویش راS}(فرخزاد 1384:22) انسان امروزی،رو به سوی فردیت دارد4از این رو،تمایل به طرح معشق فردی،در شعرمعاصر دده میشود و فروغ نیز چنین گرایشی در شعر دارد،اما در نظر یکی از پژوهشگران،فروغ،به طور کلی،در سنت شعر فارسی حرکت کرده است و حتی چهرۀ معشوق فردی هم درشعر او،کلی و عمومی است.
S}(همان:237) نتیجهگیری با توجه به آنچه گفته شد میتوان نتیجه گرفت که شعر فارسی هیچگاه از حضور عشق خالینبوده و لاجرم نخواهد بود و در شعر معاصر نیز عشق همچنان حضور خود را حفظ کرده است؛البته برخی شاعران معاصر در پرداختن به آن،راه تازهای یافتهاند و عشقی را ارائه دادهاند که نهجسمانی و زمینی صرف است و نه عرفانی و ملکوتی صرف و نه از نوع عشق اثیری حافظ4بلکهزاییدۀ تعامل انسان و اجتماع و فرهنگ معاصر است و ما از آن به«عشق متعالی»یاد میکنیم؛چنین عشق پاکی که برای همۀ شاعران معاصر حاصل نمیشود و در واقع برخلاف جریان اصلی شعر معاصر و حتی عاشقانههای معاصر حرکت میکند،عشقی است که با تعالی و عرفان فاصلۀچندانی ندارد،البته عرفان جدیدی که باید آن را متناسب با شرایط اجتماعی و فرهنگی عصرحاضر دانست،نه عرفان سنتی و مصطلح و این کمابیش با«عشق افلاطونی» )evol cinotalp( قابل جمع است."