خلاصه ماشینی:
"پرسش روشنگرانه این است که اگر بین سیاست انتشار اسکناس و سیاست حفظ ارزش پول ملی تضادی سازمانی یا ساختاری بروز کند که در نهایت،یک سیاست فدای سیاست دیگر شود،آیا صرف وجود استقلال در بانک مرکزی میتواند ثبات پولی به وجود آورد؟ در پی افزایش قیمت ارزها و تضعیف جدی ریال،مقامات مسئول نسبت به افزایش حجم پول،رغبتی از خود نشان نمیدهند و این سیاست تا به آن حد پیگیری شده که به نظر میرسد بخشی از دلارهای فروخته شده،جای ریالهای نقدینگی نشسته و جایگزینی ارز به جای ریال را تشدید کرده است.
از دیدگاه نظری نکتهای که در مورد استقلال مطرح میشود این است که آیا موردی وجود دارد که در جریان اجرای سیاست پولی آن قدر به دادههای سیاسی نیاز باشد که برای آن،فدا کردن سیاست پولی توجیه پذیر شود؟اگر چنین دلیلی وجود داشته باشد،پاسخگو شدن بانک مرکزی به دولت معنی و مفهوم مییابد.
اگر بانک مرکزی و دولت زیر یک چتر قرار بگیرند،چگونه اقتصاد میتواند یقین داشته باشد که سیاستهای نادرست با پنهان کاری مقامات از چشم جامعه پوشیده نمیماند؟وجود استقلال در بانک مرکزی سبب میشود که سازمانهای مملکتی خود بتوانند ناظر بر رفتار یکدیگر باشند و این وضع به خودی خود وضعی مطلوب است.
55 وقتی شش وظیفه بانک مرکزی در نظر گرفته شود،وظیفه سازمانهای مستقل پولی به شرح زیر طبقهبندی میشود: *وظیفهی یکم:محدود *وظیفه دوم:کامل با محدودیت قانونی *وظیفهی سوم:محدود *وظیفه چهارم:محدود *وظیفه پنجم:محدود استقلالی که حاصلش تنها زد و بندهای پشت پرده باشد میتواند وضعی را به وجود آورد که در آن،دولت با مقصر شمردن بانک مرکزی،از زیر بار گناه اجرای سیاستهای نادرست اقتصادی شانه خالی کنند."