خلاصه ماشینی:
"اکنون به شکل نامیمونتری این پرسشمطرح میشود که آیا اساسا به اونکتاد،بویژه اونکتادی که اختیارپرداختن به برخورد با مسائل توسعه در سطح جهان را داشته باشد،نیازیهست؟ عدم پرداخت سهمیههای مالی به سازمان ملل و سازمانهای وابستهبه آن،اعمال فشار بر دبیرخانۀ این سازمانها و بر سیاستهای پرسنلیآنها،و دیگر تاکتیکهایی مانند فشار دو جانبه بر تک تک کشورهای در حالتوسعه،از جمله ابزارهایی است که برخی از کشورهای توسعه یافته برایاعمال نفوذ و کنترل بر سازمانهای وابسته به ملل متحد به کار میبرند.
این اصول را که پنجاه سال پیش درکنفرانس ملل متحد پیرامون سازمان بین المللی در سانفرانسیسکورسما مورد پذیرش اعضای مؤسس سازمان ملل-از جمله قدرتهایبزرگ-قرار گرفت یا باید در خود منشور جستجو کرد یا در تعریفاصطلاحات منشور که توسط همان کنفرانس به تصویب رسیده یافت.
جامعۀ بین المللی هنگام بررسی گامهایی که به سمت درجۀ بالاتریاز«حکومت جهانی»برداشته میشود،باید مطمئن گردد که ترتیباتجدید این اجازه را نمیدهد که سازمان ملل همچنان مانند ابزاریمناسب مورد استفادۀ قدرتمندان قرار گیرد تا کنترل خود را بر کسانی کهدر یک مبارزۀ بسیار نابرابر و برای ایستادگی در برابر فشارها تنهاابزارهای دفاعی ضعیفی دارند افزایش دهند.
آنها که کنترل مؤثر نهادهایی مانند صندوق بین المللی پول،بانک جهانی و گات را در دست دارند،در عین امتناع مکرر از مذاکرهپیرامون سیاستهای کلان اقتصادی در زمینۀ پول،مالیه،بدهیها یاتجارت در صحن سازمان ملل بااین دلیل ظاهری که چنینسیاستگذاریهایی مربوط به همان نهادهاست،هرگز اجازه نمیدهندنهادهای مزبور بدین منظور مورد استفاده قرار گیرند.
یکی از وظایف ناشی از عضویت در سازمان ملل برای دولتها ترویج اینآگاهی نزد قانونگذاران و کل مردم کشور در سطح گسترده است و همیناصل قرار است در مورد تأمین مالی و هدایت نهاد جهانی نیز به کار بستهشود."