خلاصه ماشینی:
"این پرسش به هیچرویبه بحث در بارۀ جهانی شدن پایان نمیدهد،بلکه فایدۀ آن فراهم آوردنچارچوبی است که در درون آن،خواهیم توانست تحلیل خود را بهجنبههایی از این فرآیند محدود کنیم که برای توجه ما به معنای قدرتخصوصی و آزادی در این عصر تازۀ سرمایهداری مهاجم جهانی،بیشترین اهمیت را دارد.
همانگونه که کوهن)nehoC(و راجرز)sregoR(اشاره کردهاند،برای مردمانی که با فشارهای روانی و مادیناامنیهایی که نظام جهانی سرمایهداری آفریده دست به گریبانند،بسیار دشوار است که خود را به صورتی جمعی سازمان دهند و حتی بهامکان شکل دیگر سازماندهی اجتماعی و اقتصادی بیندیشند.
پس در بارۀ ادعاهای لیبرالی در مورد قدرت خصوصی و آزادی ومعنای این ادعاها در ارتباط با روشی که با آن نظام جهانی را توصیفمیکنیم،چه باید گفت؟نخستین ادعا که میگوید اقتصادهایبازاری تنها امکانهای جانشین اقتصادهای فرمانی استالینیستیاست،دو افسانه را رواج میدهد:این افسانه به ما میگوید کهاقتصادهای بازاری و روابط اجتماعی و سیاسی پیوسته با آن،درواقع،پایان تاریخ است.
44 دومین نکتهای که باید در اینجا برآن تأکید شود این است کهبازتوزیع منابع،به صورتی که در بیستوپنج سال گذشته صورت گرفته وبه اختصار بدان اشاره شد،ما را سرانجام به مسألهای رهنمون میشودکه موضوع اصلی این مقاله است:منای شمال-جنوب را در دورانفعلی جهانی شدن در نظام جهانی،چگونه باید تصویر کنیم؟تحلیلیکه در اینجا ارائه کردهام،مرا به این نتیجه میرساند که معناهایمرسومی که برای این اصطلاحها قائل شدهاند،موارد استعمالمحدودی دارد و به گونهای مداوم فهم ما را از روابط اجتماعی در نظامجهانی مخدوش میسازد.
س. جیل naclremA :egdirbmaC,noisslmmoC laretallrT eht dna ynomegeH 0991,sserp ytisrevinU egdirbmaC به موضوع نقشی که رژیمهایبینالمللی در ترویج چیزی که به نظر او نقش برانگیزنندۀ آگاهی در میاننخیبگان جهانی است،پرداخته است."