خلاصه ماشینی:
"فراتر از این، با توجه به تفسیر ویژه طالبان از حکومت اسلامی که یکسره بر ضد لیبرالیزم باختر زمین و نفوذ غرب است، توأم با دشمنی جغرافیایی و تاریخی بنیادین افغانستان ایالات متحده پس از سالها مخالفت سرسختانه با مشارکت ایران در امور نفتی و گازی خزر-آسیای مرکزی، نه تنها نتوانسته راههایی جز راه ایران را برای انتقال نفت و گاز این مناطق به گونه جدی مورد توجه قرار دهد، بلکه از میانه سال 1998 دگرگون کردن سیاستهای ضد ایرانی خود را آغاز کرده است.
پس گرفتن سهم پیشنهاد شده از سوی جمهوری آذربایجان به ایران برای مشارکت در پروژه نفتی آن کشور، حاصل دستور ایالات متحده بود، برخلاف این حقیقت که ایالات متحده با نقش محوری ایران در بازاریابی نفت و گاز منطقه آشنایی دارد؛تحریم بازرگانی که ایالات متحده در مورد ایران اعمال کرده است، آشکارا صدور نفت ایران از خلیجفارس را در قبال دریافت نفت خزر مجاز ساخته است.
در تلاش برای واقعیت بخشیدن به یک سیاست ایران-محور در منطقه خزر-آسیای مرکزی، ایران میتواند قویترین برگ برنده خود را به کار گیرد و آن اختصاص دادن یکی از بنادر فراوان خود در خلیجفارس و دریای عمان به هر یک از کشورهای روسیه، ارمنستان، جمهوری آذربایجان، قزاقستان، ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان و افغانستان برای استفاده انحصاری آن کشورها در زمینه بازرگانی و ارتباطات بین المللی است.
htiw tnemeerga laretalirt sngis narI‘‘ -retnI taalettE,''''''''ainemrA dna natsinemkruT آنچه در پنج سال گذشته جلوی پیشرفت همگرایی منطقهای میان ایران و کشورهای آسیای مرکزی را گرفته، گسترش سریع نفوذ مثلث ایالات متحده- ترکیه-اسرائیل بوده است که بیگانه کردن ایران در منطقه یکی از اهدافش به شمار میرود."