خلاصه ماشینی:
"همپا و همصدا با فرخی،عنصری،عسجدی و انوری و صد البته مفلوکتر!چون ممدوحانشان مفلوکتر بودند!اینان همان بودند که خود«انوری» آن شاعر مدیحهگو،در وصفشان چنین گفته است: ای برادر بشنوی رمزی زشعر و شاعری تا زما مشتی گدا کس را به مردم نشمری دشمن جان من آمد شعر،چندین پرورم ای مسلمانان فغان از دست دشمن پروری شعردانی چیست؟دور از روی تو حیض الرجال قایلش گو خواه کیوان باش و خواهی مشتری گر مرا از شاعری حاصل همین عار است و بس موجب توبه است و جای آنکه دفتر بستری 1 و سنایی غزنوی،آنان را چنین توصیف میکند: ابلهی را خدایگان خوانند آب خود میبرند و نادانند روز و شب در رکاب سفله دوان همچو سگ خواستار لقمهء نان 2 بیداردلان دوران قاجار،نخست این گونه بیان و ادبیات را به باد انتقاد گرفتند.
18 ادیب الممالک فراهانی در واکنش به همین امتیازها و قرضهها چنین سروده است: ای رسول هاشمی بردار سر اسلام را بین نالد از عیسی زسویی و از حواریون زیک سو باد از جایی خرابم میکند باران زجایی کنت از سویی کبابم میکند بارون زیک سو ای دریغا رفت آن قصری که بود اندر کنارش دامن قلزم زسویی ساحل جیحون زیک سو گر فشانم زنده رود از دیده جا دارد که دارم غصهء اهواز از سویی،غم کارون زیک سو گردمان دیواری از بدبختی و غفلت کشیده فقر بیپایان زسویی قرض 30 میلیون زیک سو ترسم ای ایرانیان تورانیان را قسمت افتد تخت کیخسرو زسویی تاج افریدون زیک سو 19 3-وخامت اوضاع اقتصادی در مورد اوضاع اقتصادی ایران در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم،«لرد کرزن»چنین نوشته است: تشدید فلاکت روستائیان کار را به فروش کودکان روستایی کشاند."