چکیده:
در جنگ تحمیلی عراق و حامیانش علیه مردم ایران (1359-1367 ﻫ .ش.)، علاوه بر آسیب به تاسیسات و امکانات کشور و نیز شهادت بسیاری از هموطنان رزمنده، به جسم و جان غیرنظامیان، از جمله زنان و کودکان بی دفاع هم، آسیب های جبران ناپذیری رسید. تحلیل بازتاب هنری رویداد و گزارش مقاومت مردم، به ویژه از زبان نویسندگان و شاعرانی که مسائل جنگ را تجربه کرده اند، بسیار آموزنده است. قیصر امین پور (1338-1386 ﻫ .ش.) از نخستین و توانمندترین گروه نویسندگان و شاعرانی بود که جنگ تحمیلی را در آثارشان به تصویر کشیده اند و از چهره های برجسته ادبی معاصر، هم در زمینه ادبیات کودک و نوجوان و هم در حوزه شعر مقاومت به شمار می آید. هدف از تحلیل گزاره های ادبی او، پاسخ به این پرسش ها است که جنگ با کودکان چه می کند و کودکان چه واکنشی در برابر جنگ از خود نشان می دهند؟ مسئله مورد پژوهش نیز نسبت میان دو مفهوم جنگ و کودکی، آن هم نه در میدان رزم، بلکه از میان آثار امین پور است که با رویکرد میان رشته ای بررسی می شود. مجموع نظر و هنر امین پور، اجمالا نشان می دهد که او در کنار روایت پایداری ها و دلاوری ها، از بیان نیازها و آزردگی های کودکان غافل نیست.
خلاصه ماشینی:
")11:3491& duerF( امینپور در رباعی«همبازی»از مجموعۀ«در کوچۀ آفتاب»،تلویحا طعم تلخبیسرپرستی را برای زن و فرزند رزمندگان و نیز ناکامی جسمی و روانی ایشان رانشان میدهد و ناگواریهای دوران و دنیای کودکان را چنین به تصویر میکشد: {Sامشب سر مهربان نخلی خم شد#در کیسۀ نان بجای خرما غم شد#در خانۀ دور،بیوهای شیون کرد#همبازی کودک یتیمی گم شدS}(امینپور،1363:20) در شعر«اتفاق ساده»،بهدرستی،یکی دیگر از تبعات جبرانناپذیر را کهدر اثر نبود سرپرست خانواده به بار میآید،با بیانی کودکانه و دردلی هنرمندانه،ترسیم میکند: {Sآن روز شیشهها را#باران و برف میشست#من مشق مینوشتم#پروانه ظرف میشست#وقتی که نامهات را#مادر برای ما خواند#باران پشت شیشه#آرام و بیصدا ماندS}(امینپور،1386 ب:21) البته باید توجه داشت که در این مواقع،درک کودکان از مرگ پدر،کمتربا استدلال همراه است و نگرش آنان بهچنین مصیبتهایی،ماهیتی کاملا عاطفیدارد.
امینپور اینانتظار نفسگیر را همچون فضاسازی یک نمایشنامه،چنین ترسیم میکند: {Sکودک/#با گربههایش در حیاط خانه بازی میکند/#مادر،کنار چرخخیاطی/#آرام رفته در نخ سوزن/#عطر بخار چای تازه/#در خانه میپیچد/#صدایدر!/#-«شاید پدر!»S}(امینپور،1386 د:16) امینپور در شعر«آی گلها چرا نمیخندید؟»،بیقراری کودک را برایآمدن پدر از جنگ چنین بیان میکند: {S«پس پدر کی ز جبهه میآید؟»#باز کودک ز مادرش پرسید#گفت مادر به کودکش که«بهار،#غنچهها و شکوفهها که رسید»#باز کودک ز مادرش پرسید#«کی بهار و شکوفه میآید؟»#گفت مادر که«هر زمان در باغ#غنچهها لب به خنده بگشاید»#روز دیگر سراغ باغچه رفت#کودک ما به جستوجوی بهار#دید لب بسته است غنچه هنوز#بر لب غنچه نیست بوی بهارS}(امینپور،1385 ج:16) از آنجا که کودکان در سالهای نخستین زندگی،مفهوم درستی از گذرزمان ندارند و به اقتضای شرایط رشد روانی،در خلوت اکنون خود زندگی میکنند، کودک شعر امینپور نیز در چنان خلوت نفس گیری،با تمام وجود میکوشد کهبر شتاب گذر زمان بیفزاید تا انتظارش هرچه زودتر به سر آید و پدر از راه برسد: {Sگفت:«ای غنچههای خوب چرا#لبتان را ز خنده میبندید؟#زودتر بشکفید و باز شوید#آی گلها چرا نمیخندید؟»S}(همان:17) 3."