چکیده:
در این جستار جایگاه مفهوم غایت در نظام و دستگاه اندیشمندان سیاسی و بویژه اسلام مورد بحث قرار میگیرد.غایتی که کمال مطلوب رهر و در راه است و در منتهیالیه راه قرار دارد.بدینترتیب،رابطهء استعارهء صراط و راه،با مفهوم غایت در کانون بررسی است استعاره صراط یا مفهوم«غایت»و غایتمندی در مورد صورت نگرفته است.در چنین پیشفرضی«اندیشهء سیاسی»به مثابهء«صراط و راه»تصور میشود و با جستجوی ابعاد وجه شباهتهای این دو،اندیشهء سیاسی قابل فهم و بسط میشود.در واقع،ادیان و ایدئولوژیها هریک به مثابهء راهی تلقی میشود که جلو پای بشریت گذاشته شده است.راهی برای زندگی و زندگی سیاسی همانگونه که کیهان،انسان،و تاریخ دارای غایتی است،تعالیم اسلام و در وجه استعاری آن،راه اسلام نیز دارای همان غایت و در هماهنگی کامل با آن است؛زیرا خداوند خالق کیهان( (cosmos ، انسان،و واضع اسلام و دیگر ادیان بزرگ الهی است.بنابراین غایتی که در فرجام راه اسلام و رهروان آن قرار دارد،همان غایتی است که خداوند در تکوین هستی و عنصر مرکزی آن،یعنی انسان به ودیعه گذاشته است.همین راه است که رهرو را به غایت میرساند.سایر ایدئولوژیها کژراهههایی است که رهرو از مقصد و غایتش دور میسازد.در اندیشهء سیاسی اسلام،دین و سیاست از یک راه میگذرند و ساحب تکوین با ساحت تشریع رابطهای ناگسستنی دارند.زیر سیستم اندیشهء سیاسی از دستگاه کلی فلسفی و نگرش هستیشناختی و انسانشناختی متفکر استنتاج میشود و اخلاق و سیاست برخلاف اندیشه سیاسی معاصر همچنان در یک بستر به حرکت خود ادامه میدهد.
خلاصه ماشینی:
"شایستگی افرادی که در تکوین خود زر دارند برای فرمانروایی و نفی صلاحیت سیم،مس و آهنداران برای این امر در اندیشۀ افلاطون،توجیه بردگی و بندگی و نفی حقوق سیاسی و حق شهروندی آنان در اندیشۀ افلاطون و ارسطو؛15برپایی مدینۀ فاضله و مثل حکومت و عدالت اجتماعی در همگامی با مثل و نظم آفرینش و نظام کائنات،و کارکرد تربیتی حکومتها و حکومتگران مهذب در باب تربیت شهروندان و مردمان و راهنمایی آنان،به سوی غایتی که سعادتشان در گرو آن است،اما خود آن را درک نکردهاند:و صیرورت و شدن16همان،و جلوه حکومتی آن،از جمله این موارد است.
»62جان اسپوزیتو در دایرۀ المعارف جهان اسلام به دیدگاه علامه طباطبایی در این باب اشاره کرده است: بنابراین غایت با مفهوم کمال و تکامل یا شدن و صیرورت رابطهای ژرف پیدا میکند.
بهطور مثال علامه طباطبایی در بحث فطرت و نظریه استخدام خود به جایگاه صراط و غایت و هدایت در توالی طولی و منطقی آن در اندیشه سیاسی اشاره میکند و بهسان فارابی و دیگر متفکران مشابه،غایت انسان را نیل به«سعادت»و کمال مقدر خود در غایت انسانی میداند.
برای این منظور ابتدا هدایت فطری و تکوینی و عمومی را در باب موجودات بیجان و جاندار و تخلفناپذیری آنها از غایت وجودی خود و تخلفپذیری انسان از غایت خود اشاره میکند و نقش دین انبیا یا صراط الله را در میان برای بازگرداندن انسان از مدار غایت خارج شده به غایت خویش که متضمن سعادت دنیوی و اخروی اوست،یادآور میشود."