چکیده:
مقاله حاضر چنانکه از عنوان آن برمی آید، تطبیقی است بین طنز و طنزپردازی در ادبیات ایران و عرب. در این تطبیق، طنز عبیدزاکانی به عنوان نمونه ای از طنز ادبیات ایران و طنز شاعران عصر انحطاط به عنوان نمونه ای از طنز ادبیات عرب با هم مقایسه شده است. در این مقاله کوشیده ام تصویر کاملی از عبید ارائه دهم، اما به منظور پرهیز از برخی سوءتفاهمات اجتماعی لازم دیدم از ذکر پاره ای از طنزهای درخشان او صرف نظر کنم. طنز پیش درآمدی است که می توان به راحتی کسی را با آن دست انداخت، از میدان به در کرد و بدی هایش را آشکار ساخت. با استهزا می توان کسی را تحقیر کرد و او را مضحکه عام و خاص ساخت. در ادبیات عرب، شاعر با هجو شخصی یا قومی سعی می کند حریف را از میدان خارج کند، با توجه به تاثیرگذاری طنز در بیان زشتی ها و عیب های جامعه، چه در مقوله سیاسی، و یا اجتماعی می توان اذعان کرد که زبان طنز رساتر و برتر از زبان دیگر نوشته ها است. در طنز، »خنده « هدف نیست، بلکه وسیله ای است برای بهتر بیان کردن و انتقال هدف موردنظر از نویسنده به خواننده. در ابتدای مقاله نیز تعریف طنز از نظر صاحب نظران ارائه شده است.
The present article is a comparison between Iran and Arab’s satire. Obeid Zakani’s satire as an Iranian satire has been compared to an Arabic one.
Satire is a kind of prelude in which we can taunt، defeat or reveal someone’s weak points easily.
In Arabic literature، the poet tries to defeat a person or tribe by using satire in his poetry. Satire’s aim is not “laugh’’; it is a means of expressing and transferring the aim of writer to the reader in a better way.
خلاصه ماشینی:
"گروهی دیگر،روی آوردن به طنز را وسیلهای مناسب برای آگاه کردن ستمگران واشرار و خشکمغزان میدانند،بدون آنکه جان خود را مستقیما به خطر اندازند،و انگیزۀبعدی در روی آوردن به طنز این است که شاعر،طنزپردازی را وسیلۀ مناسبی برایجایگزین کردن کمبودهای معیشتی خود،همانند فقدان زیبایی ظاهری،ثروت فراوان یاجایگاه اجتماعی قرار میدهد.
طنز اجتماعی عبید در رسالۀ اخلاق الاشراف برایناساس استوار است که جامعه تامیزان زیادی فاسد شده و برای نمایان ساختن نتایج این فساد وسیلهای مؤثرتر و رساتر ازمبالغه و اغراقگویی نیست.
او کسانی را که صرفا به جمعآوری مال مشغول بودند و از ثروت خود به محتاجاننمیدادند،هجو کرده است: {Sیا جامع المل و هو یمنعه#عن راغب فی نواله طامع#اصبحت فی البخل اذ عرفت به#کانک الحد جامع مانعS}عبید دربارۀ وضع اداری و فساد حاکم بر جامعۀ وقت میگوید:«از جولاهه و حجام وکفشگر چون مسلمان باشد جزیه مطلبید».
شاب الظریف همتصویری از عادتهای جامعه و گروهی که در زمان وی میزیستند و نقایص حکمرانانآن زمان،و نیز کسانی که دین را پوششی برای پنهان کردن باطن متعفن خود قرار دادهبودند،به ما ارائه میدهد: {Sالشیخ قالوا قد غدا سالکا#فقلت للنار غدا سالکا#لا تغتر و بالزور من فعله#کم فاتک تحسبه ناسکاS}شاعر طنزپرداز دیگر این عصر،محمد بن دانیال است که در سال 710 ه."