چکیده:
راز و راه سلامت ، امنیت و خوشبختی برای آنهایی که خود را از چشم جهان مـی نگرنـد بـسیار متفاوتتر از کسانی است که جهان را از چشم خود مینگرند. نگاه آنهایی که جهـان هـستی را در خدمت خود میخواهند با آنهایی که خود را در خدمت جهان هستی میداننـد؛ بـه زنـدگی و مفاهیم بنیادی آن متفاوت است . به همین منظور شاید بتوان گفت ، حقیقت و معنـای زنـدگی و سلامت معنوی هر کس در نوع کیفیت درک و نگرشی است که به زندگی و جهان هستی دارد. از آنجا که سلامت معنوی مفهومی گسترده، پیچیده، چندبعدی و تـا انـدازهای مـبهم بـه نظـر میرسد و هم پوشی نسبتا زیادی با سایر مفاهیم مشابه از جمله سلامت روانی، روحی، مذهبی و دینی دارد؛ ضرورت بازتعریف و بازشناسی جنبه های رازآلود این مفهوم مشکل نمون میتواند ما را با پهنا و ژرفای آن آشنا سازد. در واقع ، همانگونه که سلامت روانی، صرفا به معنـای فقـدان بیماری نیست بلکه چیزی فراتر از آن و افزون بر آن است ، "سلامت معنوی " نیز کیفیتی فراتـر از توصیف های روانشناختی و نشانگان رفتاری و اجتماعی یک انسان سالم ، متعادل و به هنجـار است . اگر سلامت معنوی را کیفیتی از زندگی قلمداد کنیم که با مولفه هایی چون امنیت ، کرامت و رستگاری همراه است ،آنگاه درخواهیم یافت که این ویژگیها زمانی در زندگی آدمـی ظهـور مییابد و به کمال میرسد که زمینـه هـا وقابلیـت هـای درون فـردی از یـک سـو، و شـرایط و بسترهای اجتماعی و بین فردی آن از سوی دیگر، به خوبی فراهم شود. در این نوشتار تلاش شده است تا راز و رمز سلامت معنوی با سویه معنویت درونزا بـر اسـاس آموزههای دینی، عرفانی و روانشناختی مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.
خلاصه ماشینی:
"تویی تو نسخه رمز الهی ز خود میخواه هر آنچه خواهی رساله الشوق در این جا برای تبیین مفهوم کلیدی «راز» و ارتباط آن با جلوههای کیفی زندگی معنوی لازم است تفاوت بین دو واژة «راز» و «معما»، را آشکار سازیم ؛ زیرا زمانی که سخن از مفاهیم رازآلود به میان میآید ذهن و دل متوجه فضایی از درک و فهم ماورایی و آسمانی میشود که با آنچه در حوزة محسوسات و تفکرات عینی و انضمامی قرار دارد، بیگانه است : غیب را ابری و آبی دیگر است آسمان و آفتابی دیگر است مولوی در «راز»، هیچ راه حل بیرونی وجود ندارد و نفس راز بودن آن همان راه حل آن است !
به تعبیر مولوی : پیش چشمت داشتی شیشه کبود زان سبب عالم کبودت مینمود مولوی و یا در جایی دیگر از نقش غرض در درک و دید آدمی پرده بر میدارد: چون غرض آمد هنر پوشیده شد صد حجاب از دل به سوی دیده شد مولوی اگر نگاه ما به خود، طبیعت ، تاریخ و جامعه ، نگاهی آزاد، خلاق و یگانه و یکپارچه نباشد و اگر درک و فهم ما از پدیدهها، آلوده به غرضهای ذهنی و مرضهای روانی باشد، آنگاه عاشق دید و بینش خود میشویم و سراب را حقیقت میانگاریم : دور میبینی سراب و میروی عاشق آن بینش خود میشوی مولوی با نگاهی به یافته ها و پژوهش های روانشناختی در قلمرو بهداشت روانی و بهرهگیری از دیدگاههای روانشناسان انسانگرا نظیر اریک فروم، کارل راجرز و آبراهام مزلو میتوان به وجوه مشترک و تا اندازهای همانند در نشانه ها و مولفه های بهداشت روانی و سلامت معنوی دست یافت ؛ چرا که اغلب این روانشناسان، انسان سالم را کسی میدانند که در وهلۀ نخست ، درک واقع بینانه از امور و نگاه آزاد و ارتجالی به پدیدهها داشته و از حس شهودی و فاعلی به جهان هستی برخوردار باشد."