چکیده:
یکی از مقولاتی که در سرودهها بحث برانگیز است، اعتقاد سراینده به جبر و اختیار است. از آنجاکه شاعر گاهی خود را جبری معرفی میکند و گاهی قایل به اختیار است، نتیجهگیری را دشوار میکند. امروزه روانشناسان شناختی با تکیه بر سبکهای اسنادی، دوگانگی تفکر شاعران را توضیح میدهند. از دید روانشناسان، آنکه قایل به جبر است دارای مکان کنترل بیرونی( External control )، و آنکه قایل به اختیار است، دارای مکان کنترل درونی(Self control ) است. در این جستار با استفاده از نظریة سبکهای اسنادی، سرودههای مبتنی بر جبرگرایی و اختیارگرایی سعدی کاویده میشود تا مکان کنترل ( Locus of control )سعدی آشکار شود و نه باور او به نحلة کلامی خاص. سپس رابطة بین مکان کنترل و شناخت معیوب در سرودهها بر اساس نظریة خطای شناختی (Cognitive errors ) در روانشناسی بررسی میشود. در این مقاله سعدی دارای مکان کنترل درونی تشخیص داده شده است. خطاهای شناختی موجود در ابیات نیز به دو خطای تفکر دو مقولهای(Thinking of the two categories) و فاجعهسازی ( Catastrophising) محدود میشود که از آن دو با عنوان چالشهای شناختی نام برده شده است.
خلاصه ماشینی:
"در دنیای واقع، چنین بایدی پذیرفتنی نیست: ندانمت به حقیقت که در جهــان به که مانی جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی به پای خـــویشتن آیند عاشقان به کمـندت که هر کــه را تو بگیری زخویشتن برهانــــی مرا مپرس که چونی به هر صفت که تو خواهی مرا مگـو که چه نامی به هر لقب که تو خـــوانی ( همان: 656 ) نشنیـدهام که ماهی برسر نهد کلاهـی یا سرو با جـــوانان هرگز رود به راهی ســرو بلند بستان با ایـن همه لطافت هر روزش از گریبان سر بر نکرد ماهی گر من سخن نگویم در حسن اعتدالت بالات خود بگـوید زین راستترگواهی؟ ( همان: 665 ) نگویم آب و گل است آن وجـود روحانـی بدیـن کـمال نـباشد جمـــال انـسانی اگر تو آب و گلی همچنان که سایر خلـق گل بهـشت مخمـــر بـه آب حیــوانـی به هر چه خوبتر اندر جهان نظر کـردم که گویمش به تو مـاند تو خوبتر زآنی وجود هر که نگه میکنم ز جان و جسد مرکب است و تـو از فرق تا قـدم جـانی گرت در آینه سیمای خویش دل ببـرد چو من شوی و به درمان خویش درمانی ( همان: 656 ) و وصفی که سعدی از دلبر میکند و آنچه در سایة او نصیبش میشود هرچه بیشتر تفکر دو مقولهای را مینمایاند.
آنچه در غزلهای سعدی به عنوان چالشهای شناختی نمود دارد، از دید زبان ادبی و مخاطب این زبان، ستودنی است اما در جهان واقع اگر کسی با چنین بینشی ( تفکر دومقولهای و فاجعه سازی ) وجود داشته باشد، از دید شناخت درمانگرها بهیقین باید اجزای شناختی خود را مورد بازنگری قرار دهد."