چکیده:
در این مقاله، کتاب مبانی عرفان و احوال عارفان استاد حلبی با نگاهی انتقادی
معرفی و ارزیابی شده است. از نداشتن دیدگاه خاص نویسنده در زمینه
عرفان و تصوف انتقاد و متذکر شده که این اثر به همین جهت فاقد ساختار
منطقی و انسجام لازم است و تا اندازهای حالت کشکول پیدا کرده است.
همچنین، نداشتن روشمندی مؤلف در قیاس با آثار استاد نیکلسون و استاد
زرینکوب اثبات شده است.
خلاصه ماشینی:
"در این بخش که چهارچوب کلی آن و معیار گزینش شخصیتها در آغاز مشخص شده است، انتظار میرفت که برخلاف بخش نخستین، از انسجام و هماهنگی و تناسب برخوردار باشد؛ اما در اینجا باز هم نویسنده بزرگوار تا اندازهای راه اطناب پیموده و در برخی مداخل بیش از اندازه به موضوعات فرعی و حاشیهای التفات کرده است.
2. ذیل برخی مداخل، مصطلحات و مفاهیمی شرح داده شده که بسیار مغتنم است؛ اما بهتر بود که این مصطلحات و مفاهیم در بخش قبلی طرح میشد تا تناسب میان اجزای کتاب و مداخل آن رعایت میشد.
گفتنی است که مؤلف در ذکر صوفیان شطاح و انتساب شطحیاتی به آنان، دچار تسامح و تساهل شده است؛ ازجمله ابوحامد غزالی را در شمار شطاحان تاریخ تصوف ذکر کرده است که تا اندازهای مستبعد مینماید، بهویژه اینکه ابوحامد غزالی در حفظ شریعت سخت مقید بوده (ص 274 ــ 270) و از سویی نیز در کتاب شرح شطحیات روزبهان بقلی (1375)، نامی از وی برده نشده است.
از این اظهارنظر چنین برمیآید که نویسنده کتاب نیز به پژوهشها و تحقیقاتی که در سالهای اخیر در برخی زمینهها شده، ازجمله در قلمرو عرفان و عارفان، چندان التفاتی نداشته است؛ وگرنه به کردار، استاد سعید نفیسی رباعیاتی را به ابوسعید نسبت نمیداد (ص 362) و تحقیقات دقیق یکی از محققان متأخر را درباره مقام شاعری ابوسعید نادیده نمیگرفت.
برای آگاهی بیشتر، عرفان عارفان اسلامی، ترجمه دکتر اسدالله آزاد، مشهد، دانشگاه فردوسی، 1372؛ مقدمه کتاب دوم را دکتر شفیعی کدکنی ترجمه کرده است)."