Abstract:
بحث حسن و قبح یکی از مهمترین و فرقهسازترین موضوعات در تاریخ اندیشههای کلامی و اخلاقی بوده است. مباحث متعدد معناشناسی مفاهیم حسن و قبح، هستیشناسی جملات مشتمل بر حسن و قبح، و معرفتشناسی قضایای مشتمل بر حسن و قبح در لابهلای کتابهای کلامی و فلسفی و اصولی اندیشمندان مسلمان مطرح شده است. اشاعره، به منزلهٔ مهمترین منکران حسن و قبح ذاتی و عقلی، و عدلیه، به منزلهٔ مشهورترین مدافعان حسن و قبح ذاتی و عقلی، ادلهٔ فراوانی برای اثبات مدعای خود و طرد مدعای طرف مقابل اقامه کردهاند. در این میان، عدم تفکیک بحث «معناشناسی» حسن و قبح و «معیارشناسی» حسن و قبح از یک سو، و عدم توجه به تمایز مباحث هستیشناسانه و معرفتشناسانه در این باره، موجب خلط و خطاهای فراوانی شده است. نوشتار پیشروی کوشیده است با تکمیل راهی که بزرگانی چون عبدالرزاق فیاض لاهیجی و ملاهادی سبزواری در زمینهٔ تمایز میان ارزشهای «ذاتی/ الاهی» و «عقلی/ شرعی» پیمودهاند، تمایزهای دیگری را ـ مانند تمایز ارزشهای «غایی/ ابزاری» و «ذاتی/ غیری» ـ بررسی کند، تمایزهایی که میان ارزشها میتوان ترسیم کرد و بیتوجهی به آنها مغالطههایی را در پی داشته است.
Machine summary:
"یعنی بر فرض که بپذیریم ارزش کارها در ذات و نهاد آنها نهفته است، پرسش این است که راه کشف آن کدام است؟ آیا با کمک عقل خودبنیاد میتوان ارزش ذاتی کارها را کشف کرد؟ یا اینکه تنها راه کشف و فهم آن، امر و نهی الاهی و دستورهای شرعی است؟ به بیان دیگر، در اینجا مسألهٔ اصلی این است که رابطهٔ عقل و ارزش چگونه است؟ آیا عقل انسان صرفا ابزاری است برای درک ارزش الاهی و شرعی؟ یا آنکه عقل میتواند منبعی از منابع ارزش قلمداد شود؟ و اصولا عقل ما تا کجا میتواند احکام ارزشی را کشف کند؟ آیا فقط توانایی درک و کشف اصول ارزشی را دارد، یا میتواند جزئیات احکام ارزشی را نیز کشف کند؟ به تعبیر ملاعبدالرزاق لاهیجی، و با اقتباس از او، ملاهادی سبزواری (1212-1289ق): مراد از عقلی بودن حسن و قبح، آن است که عقل تواند دانست ممدوحیت نفسالامری و مذمومیت نفسالامری بعضی از افعال را، اگرچه شرع بر آن وارد نشده باشد؛ و یا تواند دانست جهت ورود شرع را بر تحسین فعلی یا بر تقبیح فعلی، اگر شرع وارد شده باشد؛ و ندانستن عقل جهات حسن و قبح را در بعضی دیگر از افعال، و محتاج بودن به ورود شرع، ضرر نکند به عقلی بودن حسن و قبح مطلقا؛ چه، هرگاه بعضی از وجوه حسن و قبح بالاستقلال دانسته شد، بعضی دیگر که موقوف است به ورود شرع نیز معلوم تواند شد به آن بعض مذکور."