Abstract:
فقه سیاسی شیعه در دوره طولانی غیبت با تکیه بر اصول اجتهادی خود و در تعامل با شرایط مختلف تاریخی همواره در پاسخ به پرسشهای سیاسی و اجتماعی به شکلی مناسب متحول گشته و در وجهی پویا تداوم یافته است. از زمان تأسیس سلسله صفویه تا مشروطه نه تنها مناسبات سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه ایران تغییرات گستردهای یافت، بلکه اندیشههای سیاسی جدیدی نیز به تدریج وارد تاریخ اندیشهپردازی ایران شد. شکلگیری حکومت شیعی و امکان دخالت روحانیت شیعه در امور سیاسی در این مدت از یک سو و ورود اندیشه مشروطه از مغرب زمین از طرف دیگر، آنچنان شرایط جدیدی پدید آورد که فقه شیعه نیز به فراخور مناسبات جدید اجتماعی و شکلگیری ذهنیت جدید سیاسی، از کلاننظریه صبر و انتظار قدیم ـ که تنها فقه سیاسی را در قلمرو زندگی خصوصی مؤمنان امکانپذیر می نمود ـ خارج گشت و نظریه تاریخی جدیدی را به وجود آورد که میتوان از آن به نظریه جواز تأسیس حکومت نیمه مشروع در دوره غیبت تعبیر نمود. این نظریه بر خلاف نظریه سلبی گذشته که در شکل اثباتی تنها حاکم مشروع برای رتق و فتق امور خصوصی مؤمنان را تبیین مینمود، روی تأسیس سازمان سیاسی برای اداره جامعه تمرکز یافت. مقاله حاضر، مکانیسم این تحول و تطور را با تکیه بر رهیافت جامعهشناسی معرفت و به روشی تاریخی مقایسهای توضیح میدهد.
Machine summary:
"فرضیه تحقیق این است که فقه سیاسی شیعه درون شرایط تاریخی نیمه استعماری جدید شکل گرفته در نیمه دوم سده چهاردهم هجری (نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی) که بر اساس آن مناسبات اقتصادی محلی گذشته به ملی و بین المللی تبدیل شد، به لحاظ سیاسی پادشاهی مطلقه متزلزل گشت و نیز به لحاظ فرهنگی مفاهیم جدیدی، به ویژه در ابعاد سیاسی از قبیل حکومت قانون، ناسیونالیسم، ملت و غیره ظهور یافت، از فقه سیاسی معطوف به زندگی خصوصی در شرایط بیدولتی به فقه سیاسی معطوف به زندگی عمومی در چارچوب یک اقتدار سیاسی نیمه مشروع تحول یافت.
تفکر فقیهمحور به لحاظ فقه سیاسی، که با وجود حکومتهای سنی ستمگر از یک سو و دیدگاه نهادینه شده درباره نظامهای سیاسی مبتنی بر مشروعیت مطلق (حکومت معصوم) و مغصوبیت مطلق (پادشاهی مطلقه)، از طرف دیگر، - اندیشهای که اسلام و ایران چندین سده زیر سیطره آن قرار داشت- شکل گرفته بود، از زمان ظهور دولت شیعی با استقرار سلسله صفویه از یک جانب و انتقال اندیشههای جدید سیاسی از جمله انتقال تجربه مغرب زمین درباره نظام سیاسی مشروطه به ایران در نیمه دوم قرن نوزدهم، از طرف دیگر، متزلزل شد.
اصل بنیادین کلامی شیعه درباره امامت (ارتباط علی بین عصمت و حکومت) در تعامل با شرایط محیطی عصر غیبت (سلطه حاکمان ستمگر سنی مذهب اموی و عباسی در طول تاریخ جهان اسلام بر جوامع مسلمین) که فضای فکری محدودنگر در دایره بسته حکومت مشروع معصوم یا منصوب غیر معصوم را فراهم نموده بود، مجالی برای فرا رفتن از اندیشه سیاسی صبر و انتظار و نتیجه فقهی سیاسی آن (یعنی اجرای شریعت درون حکومتهای غاصبانه در حد ممکن به وسیله فقیهان) تا ظهور صفویه در ایران، باقی نمیگذاشت."