Abstract:
هدف این نوشتارتبیین مناسبات دنیا و آخرت و تعیین دلالت های تربیتیآن است.
این رویکرد می تواند نگریستن به رابطه دنیا و آخرت و تنظیم عملکرد و رفتارهای فردی و اجتماعی درجهت حیات طیبه را نحت تاثیر قرار دهد.
برای تبیین چگونگی نسبت دنیا و آخرت ، ماهیت این دو، مورد بررسی قرار گرفت و آشکارگردیدکه دنیا و آخرت از یکدیگر قابل تفکیک و تجزیه نیستند . جدا انگاری زمانی به وجود می آید که ماهیت اصلی حیات دنیوی و اخروی شناخته نشود .
برای تبیین چگونگی حرکت دردنیا و نایل شدن به حیات طیبه نیز با توجه به تجزیه و تحلیل سوال نخست، اصولی معین شد . نگرش صحیح به دنیا ، باور به برتری آخرت بر دنیا، نیرومندسازی اراده، تقویت حس کرامت و محاسبه خود اهم اصول مورد نظر است .
برای استنتاج دلالت های تربیتی از روش توصیفی، تحلیلی استفاده شد و بوسیله استدلال عقلی دلالت هایی تعیین گردید. چند هدف تربیتی از قبیل: شناساندن ماهیت دنیا به افراد، توانایی عمران و آباد کردن دنیا، آگاه شدن از رابطه حقیقی دنیا وآخرت، تقویت روحیه صبر و پایداری و یادگیری سبک زندگی اهم هدف های تربیتی را تشکیل می دهد . درپایان مقاله نیز پیشنهاد های کاربردی ارائه شده است.
The aim of this paper is to clarify the relations between this world and the hereafter and its educational implications. This approach can affect the view towards the relations between this world and hereafter and the regulation of functions and personal as well as social behaviors to pure life. To clarify the modality of such relation، the nature of these two were analyzed and it was found that these two are inseparable. Separation happens when the main nature of worldly and hereafter life are not known. In order to explain how to behave in this world and achieve a pure life، certain principles were identified. Correct view to the world، belief to superiority of the hereafter over the worldly life، empowering the will، reinforcement of the sense of greatness and self-evaluation are the most important principles. The methodology used for educational implications is descriptive-analytic and the implications were determined through some rational reasoning guidance; these are recognition of the nature of the worldly life to people، ability to develop the world، becoming aware of the real relations between worldly and hereafter life، reinforcement of patience and persistence، and the life style; in the end، some applied suggestions are mentioned.
Machine summary:
اينکه انسانها با نظر به غايت زندگي چه نسبتي را با واقعيتهاي دنيا- با توجه به ويژگيهاي يادشده- برقرار ميکنند، داراي دنياهاي متفاوت ميشوند؛ لذا از دو دنياي ممدوح و مذموم به شرح زير ميتوان سخن گفت: دنياي ممدوح به مجموعه مناسبات آدمي با نعمتها و مخلوقات الهي اعم از مادي و غيرمادي اطلاق ميشود که خداوند آنها را بر اساس علم و حکمت بالغه خويش براي تأمين چرخه زندگي و بقاء انسان مقرر فرموده است.
حب اين دنيا در قلبش از اول نشو و نما و مغروس است و هرچه بزرگتر شود، اين محبت در دل او نمو ميکند و بهواسطه اين قواي شهويه و آلات التذاذيه که خداوند به او مرحمت فرموده براي حفظ شخص و نوع، محبت او روزافزون شود و دلبستگي او رو به ازدياد گذارد و چون اين عالم را محل التذاذات و تعيشات خود ميپندارد و مردن را اسباب انقطاع از آنها ميداند و اگر به حسب برهان حکما يا اخبار انبياء صلواتالله عليهم عقيدهمند به عالم آخرت شده باشد و به کيفيات و حيات و کمالات آن، قلبش باز از آن بيخبر است، چه برسد به آنکه به مقام اطمينان رسيده باشد؛ لهذا حبّش به اين عالم خيلي زياد ميشود.
قرآن کريم در آيات متعدد انسانها را فرا ميخواند تا از طريق همين شيوه، برتري آخرت به دنيا را باور کنند و به اين اطمينان قلبي برسند که آخرتطلبي دنياطلبي را با خود به همراه دارد؛ اما عکس آن درست نيست؛ لذا برنده، آن کسي است که از يکسو انگيزهها، خواستها و اعمالش صبغه آخرتي دارد و از سوي ديگر از امکانات و ثروتهاي دنيوي نيز به قدر نياز و کفايت بهرهمند ميشود.