Abstract:
درک ماهیت و تحولات سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بدون مطالعه صورتبندی و تعامل نیروهای اجتماعی امکان پذیر نیست. سال 1368 هم به لحاظ تحولات اقتصادی و اجتماعی و هم به لحاظ کیفیت سیاست خارجی نقطه عطف به شمار می آید. در این دوره، رشد شاخصهای صنعتی به خصوص صنایع سنگین در بخش دولتی و خصوصی قابل توجه بود. خدمات و بازرگانی به شکل جدید و در قالب بازار سنتی همگام با صنعت رشد یافت. نقش فن سالاران تقویت شد و طبقه متوسط جدید شکل مشخص تر گرفت. سوال اصلی این مقاله چگونگی تاثیر نیروهای اجتماعی بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. فرضیه نویسندگان این است که گر چه تقویت سرمایه داری تجاری و صنعتی سبب تعدیل سیاست خارجی شد، ولی تقویت سرمایه داری تجاری وابسته، سرمایه داری سنتی، روحانیون و همچنین فشار طبقات پایین در اثر نبود اصلاحات ساختاری، موجب تغییرهای آشکار در سیاست خارجی ایران شد.
It is not possible، to understand the nature and development of Iran’s foreign policy، without the study of the formation and the relationship of social forces in Iran. The year 1989 is a focal point in Iran’s history، because of socio-economic developments. The rate of industrial development، especially in heavy industry، both in the state and private sector was considerable in that time. The servise sector and Baazar had experienced rapidly growth too. Bureocrats’s role had been consolidated and the second class had gained more obvious form. These changes had deep impacts on the Iran’s foreign policy. The mail goal of authors of this essay is to expose this direct impact، based on their basic assumption.
Machine summary:
سیاستهای جدید بدون توجه به ظرفیتهای اجتماعی-اقتصادی موجود در چارچوب برنامه تعدیل ساختاری و متاثر از سیاستهای بانکی جهانی،اگرچه موجب تقویت زیرساختهای اقتصادی،گسترش بخش خصوصی و صنعت به ویژه صنایع سنگین،آب و برق و کالاهای مصرفی شد،در همان حال سرمایهداری صنعتی دولتی،سرمایهداری تجاری،سرمایهداری تجاری وابسته را گسترش داد.
سوال اصلی مقاله این است که تغییر در صورتبندی نیروهای اجتماعی چگونه زمینه تحول در رویکرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را در دوره مورد بررسی به وجود آورده است.
برای ارائه چارچوب نظری مناسب با توجه به نزدیکی و نقاط اشتراک بسیار نظریههای جامعهشناسی سیاسی و اقتصاد سیاسی نهادگرا،از گزارههای این دو حوزه برای توصیف و تبیین تحولات اقتصادی و اجتماعی و تاثیر آن برسیاست خارجی استفاده شده است.
با تعریف نهاد به عنوان قوانین و رویههای حاکم بررفتار گروهها و طبقات و محصول تعامل آنها با یکدیگر و دولت،با مطالعه شاخص تحولات در حوزههای اقتصادی و اجتماعی و سیاست خارجی برای اثبات این پیوند تلاش میشود.
با توجه به این مطلب صورتبندی اجتماعی در شرایط نبود طبقه کارآفرین،رقابت سرمایهداری تجاری،سرمایه دارای تجاری وابسته،سرمایهداری صنعتی دولتی و بخش محدودی از بخش خصوصی تولیدی به همراه فنسالاران،روحانیون و فشار طبقات پایین نقش اساسی را در شکل دادن به سیاست خارجی داشت.
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دوره سازندگی تعامل گروهها و طبقات و شئون اجتماعی مختلف برمحور شکافهای اجتماعی با شکل دادن به هویت اجتماعی،ساختار بنگاههای اقتصادی و سازمانهای دولتی به لحاظ فنآوری و توان رقابت،فرایند تصمیمگیری و انسجام اجتماعی،رابطه دولت و جامعه را تعیین میکند.
www//:ptth,4002,"yciloP ygrenE ngieroF lanigeR s'narI",)9002(ikelaM sabbA.
loV drihT fo lanruoJ,"narI yranoituloveR go yciloP ngieroF ni dnerT",)0102(namuoH irdaS.