Abstract:
در چارچوب نظریات تجارت بی نالملل، اختلاف در بهر همندی از عوامل تولید یکی از اصل یترین علل شکل گیری تجارت است. در واقع، کشورها به تولید و صادرات کالاهایی م یپردازند که عوامل تولید مورد نیاز برای آنها را به وفور در اختیار داشته باشند. انرژی نیز به عنوان یکی از اساسی ترین نهاده های تولید از این قاعده مستثنی نمی باشد. انتظار می رود به دلیل برخورداری نسبتا فراوان ایران از منابع انرژی بسیاری از کالاهای صادراتی ایران انرژی بر باشند. هدف از مقاله حاضر بررسی ارتباط کوتاه مدت و بلندمدت میان مصرف انرژی در بخش صنعت و میزان صادرات صنعتی 1349 ) با استفاده از روش هم انباشتگی یوهانسن و جوسلیوس می باشد. نتایج - برای دوره ( 1386 حاصل از تحقیق نشان می دهد که در بلندمدت در کنار سایر عوامل یک ارتباط قوی میان مصرف انرژی در بخش صنعت و عرضه صادرات صنعتی وجود دارد، اما در کوتاه مدت این متغیر تاثیر معناداری بر عرضه صادرات صنعتی ندارد.
According to international trade theories، the main cause of trade is the difference in accessibility and enjoyment of production factors. In fact، countries produce and export the products which they have easy access to abundant production factors. Energy، as a main factor of production، is no exception.
Therefore، since Iran enjoys abundant energy resources، it is expected that the majority of its exporting products be energy intensive. Employing the Johansen and Juselius co-integration method، this paper investigates the long run and short run relationship between consumption of energy in industrial sector and the level of industrial export in Iran during 1970- 2007. The research results reveal that، in the long run، there exists، among other things، a strong connection between energy consumption in industrial sector and industrial exports. While in the short run، this variable doesn''t play a significant role in industrial export supply.
Machine summary:
نتايج حاصل از تحقيق نشان مي دهد که در بلندمدت در کنار ساير عوامل يک ارتباط قوي ميان مصرف انرژي در بخش صنعت و عرضه صادرات صنعتي وجود دارد، اما در کوتاه مدت اين متغير تأثير معناداري بر عرضه صادرات صنعتي ندارد.
چاترجي (١٩٩٦) با معرفي منابع طبيعي استراليا به عنوان يکي از نهاده هاي توليد که با وفور نسبي مواجه است به بررسي تأثير فراواني نسبي عوامل توليد بر صادرات و واردات اين کشور و آزمون نظريه هکشر-اوهلين با استفاده از روش داده -ستانده پرداخته است .
در بسياري از مطالعات الگوي بکار رفته بر مبناي مدل اوليه خان و نايت مي باشد که در آن عرضه صادرات تابع توليد ناخالص داخلي و قيمت هاي نسبي مي باشد، اما از آنجا که متغيرهاي اين الگو به تنهايي براي توضيح صادرات کافي نمي باشند همانطور که مشاهده مي شود در بسياري از مطالعات بنابر شرايط و هدف محقق متغيرهاي قيمتي و غيرقيمتي ديگري نيز به الگوي فوق اضافه شده اند.
براساس آنچه پيش از اين ذکر شد، کشور ايران با وفور نسبي انرژي مواجه است و از آنجا که در بسياري از مطالعات انرژي به عنوان يکي از نهاده هاي توليد درنظرگرفته مي شود (به عنوان نمونه سکستون و همکاران ، ١٩٨٩ و بهبودي و همکاران ، ١٣٨٨)، لذا با تکيه بر نظريه هکشر- اوهلين در ارائه مدل صادرات صنعتي ميزان انرژي مصرف شده در بخش صنعت نيز به عنوان يک متغير توضيح دهنده وارد مدل شده است .