Abstract:
در سده هشتم هجری، فرقهای موسوم به «اهل حق» توسط سلطان اسحاق (سحاک) در کردستان تأسیس شد. وی سنگبنای ایدئولوژی خود را دن به دن (تناسخ) قرار داد. وی این نظریه را از ادیان هندو و بودایی اخذ کرده بود. سلطان اسحاق از این طریق توانست مشهورترین داستانها، اساطیر ادیان کهن ایرانی و غیرایرانی و تا حدودی مناسک ایشان را در فرقه تازه تأسیس خود جذب کند. هدف این مقاله، نشان دادن شباهتهای ساختاری تناسخ و تا حد ممکن، تعیین تأثیرپذیری اهل حق از ادیان هندو و بودایی از طریق کشف مضامین پنهان در متون اهل حق است. روش پژوهش، رویکرد اسنادی و تاریخی است.
In the eighth century (‘AH’)، Sultan Ishaq (Sohak) founded a sect called “Ahl-e-Haqq” in Kurdistan. He developed his ideology on the concept of Don be Don (incarnation) and took this theory from Hindu-Buddhist religions. Then، he had the most famous ancient Iranian and non-Iranian stories and myths and، to some extent، their rituals assimilated into the new sect he had founded. The present paper seeks to show the structural similarities of incarnation and attempt to make explicit the effect of Hindu-Buddhist religions on Ahl-e-Haqq sect by exploring the hidden themes in the texts of Ahl-e-Haqq. A documentary-historical approach is used in this paper.
Machine summary:
"بی تردید، گرچه در کردستان و اورامانات، خاندان علوی ابودلف و حسنویه، به همراه جنبش های مذهبی شیعی همچون مبارکشاه علوی، مشهور به شاه خوشین حضور داشته اند و اهل حق، بعدها از ایشان متأثر شدند، اما نمی توان گفت: اهل حق، دقیقا همان علویان قرون اولیه اسلامی اند، چنان که برخی ادعا می کنند که مسلک یارسان در قرن دوم هجری توسط بهلول ماهی، شاگرد امام ششم شیعیان اثنا عشری پدید آمده است (صفی زاده، 1357، ص132).
برای نمونه، حضور پررنگ اندیشه حلول (Incarnation) در متون اهل حق، که یارسان از مسیحیت اقتباس کرده و برخی محققان آن را با تناسخ (Reincarnation) یکی گرفته اند، از اندیشه های بنیادی فرقه مزبور شمرده می شود (سوری، 1344، ص34-33؛ جیحون آبادی، 1361، ص493 و64؛ ایوانف، 1329، ص29).
برخی از نویسندگان و مصححان دیگر آثار یارسان نیز تاحدودی به همان راه رفته اند و در تطبیق الگوی اصلی ایدئولوژی اهل حق با اندیشه های شیعه دوازده امامی گام برداشته اند و برخی از واقیعت های موجود در متون مانند مفهوم تناسخ را تشبیه ساده انگاشته (بی نام، 1375، 162) و یا اینکه دست به جایگزینی و تحریف مقوله وحدت وجود با مفهوم حلول و تناسخ کرده اند (همان، ص31).
از سوی دیگر، از میان یازده خاندان اهل حق، دو خاندان هستند که نام قلندری را یدک می کشند: خاندان زنوری منسوب به ذوالنور قلندر، که زن و اولاد نداشت و خوردن گوشت را در خاندانش نهی کرده آشکار دستورات اخلاقی اش از اندیشه های هندو بودایی پیروی می کند؛ همچنین خاندان عالی قلندری که دوبیتی هایی مشهور دربارة تناسخ دارد (جیحون آبادی، 1361، ص397-396؛ سوری، 1344، ص102-88؛ صفی زاده، 1360، ص56)."