Abstract:
خیر و شر از موضوعات بسیار مهم و پر دامنه در قلمرو فلسفه، کلام و فلسفه دین است. «عدمی بودن شرور» نظریهای است که برخی از فیلسوفان غربی و اکثر فلاسفة مسلمان برای تثبیت اصل توحید و پرهیز از ثنویت، به آن معتقد شدهاند. ملاصدرا و پیروان حکمت متعالیه نیز برای اثبات نظریة عدمیت شرور، ابتدا شر را به عدم ذات یا عدم کمال ذاتی تعریف کرده و سپس به سه دلیل که عبارت از: اصل بداهت، برهان عقلی، برهان مستفاد، از اثبات اصالت وجود و استقراء ناقص به عنوان مؤید، جهت اثبات عدمی بودن شرور، تمسک جستهاند. در این مقاله با بررسی و تحلیل تعریف و دلایل آن، بیان شده است که اصل بداهت عدمی بودن شرور، دارای تبیین موجهی نبوده و برهان عقلی نیز به نوعی مستلزم دور و مصادره به مطلوب است. در نهایت به نظر میرسد که بهتر است، فلاسفه مسلمان با توجه بیشتر به مبانی، درصدد رفع شبهات وارده و یا ارائة تبیین و براهین جدید تلاش نمایند.
Machine summary:
"با این برهان عقلی، اثبات میشود که شیء وجودی، اگر بخواهد شر برای خود یا دیگران باشد، باید یکی از آن دو نوع عدم یعنی عدم ذات و یا عدم کمال ذات باشد؛ در این صورت، اگر شر امر وجودی باشد، موجب جمع بین نقیضین است و چون عدمی بودن امر وجودی، محال است، پس شر بودن امر وجودی بهطور کلی باطل است.
مقصود از عدمی بودن شر اما سؤال مطرح این است که مقصود حکمای اسلامی بهویژه صدرالمتألهین از اثبات عدمیت شرور چیست؟ آیا هدف اثبات این مطلب است که اصلا شری در جهان نیست؟ که در این صورت یک گزارة سلبی تحصیلی از سنخ هلیت بسیطه باشد، یا اینکه شر، از سنخ نیستی است، بر این اساس یک گزارة ایجابی از نوع هلیت مرکبه است.
از این رو، باید از گونهای تحقق بهرهمند باشد، چون موضوع در این نوع از قضایا، همیشه مفروضالوجود است؟ پاسخ آنکه با مراجعه به متون فلسفی حکمای اسلامی بهویژه ملاصدرا و ابنسینا و دیگران به این نتیجه میرسیم که مقصود آنها، قضیة نوع دوم است، یعنی هدف آنها بیان این مطلب است که با اینکه جهان از جنبههای وجودی، همگی خیر است، اما در بخشی از مراتب خود (عالم طبیعت)، مقرون با عدمهایی است که شر بوده و در درون نظام آن راه یافته و از نوعی تقرر در پهنه عالم برخوردارند.
» (همان، 85) اینکه میگوید اگر امر وجودی، شر برای خود باشد، وجود پیدا نمیکند، کاملا مشهود است که وی از قبل شر را به معنای عدم ذات گرفته، حال آنکه این مطلب باید نتیجة استدلال باشد."