Abstract:
این مقاله پس از ترسیم چشم اندازی از الگوی مطلوب مشارکت سیاسی زنان در اسلام کوشیده است با رویکرد جامعه شناسی اسلامی به تبیین علی و کارکردی از تمایز جنسیتی در حوزه سیاست بپردازد . جامعه شناسی اسلامی در الگوی مفروض این مقاله ، داعیة برخورداری از خصلتی منحصر به فرد از حیث روش های تجربی و فنون آماری ندارد و به طور عمده از نظر مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی و نیز جنبه های نظری ، شامل جنبه های تبیینی ، تفسیری و هنجاری از رویکردهای موجود جامعه شناسی تمایز می یابد . در خلال مباحث مقاله با اشاره ای گذرا به دیدگاه های جامعه شناختی ، به ویژه فمینیستی و سپس بیان دیدگاه اسلام ، زمینة مقایسة رویکرد اسلامی با رویکردهای رقیب فراهم شده است . یافته ها به طور خلاصه از این قرارند: رویکرد اسلامی با تکیه بر مبانی متمایز هستی شناختی و معرفت شناختی و با مفروض گرفتن پاره ای تفاوت های طبیعی ، از جمله تفاوت های ذهنی و عاطفی میان زن و مرد و نیز قدرت بدنی کمتر زنان در مقایسه با مردان و درگیری بیشتر زنان با فرایند تولید مثل به تبیینی علی می پردازد که در آن ، مشارکت سیاسی کمتر زنان و نیز تفاوت رفتار سیاسی زنان و مردان نتیجة ترکیبی از گرایش های طبیعی و عوامل اجتماعی - فرهنگی قلمداد می شود . از نگاه کارکردی نیز تمایز جنسیتی در سیاست ، برحسب کارکردهای اجتماعی مهم آن به ویژه افزایش کارآمدی و استحکام نهاد خانواده ، ارتقای سلامت اخلاقی جامعه از طریق کاهش اختلاط جنسی و رعایت مصالح عمومی جامعه در انتخاب مدیران سیاسی ، تبیین می شود.
Machine summary:
"سرانجام ، نظریه های جامعه شناختی به ویژه در رویکرد فمینیستی ، افزون بر سه عامل کلان نابرابری های حقوقی میان زن و مرد، نظام پدرسالاری و نظام سرمایه داری که ریشة همة نابرابری های جنسی تلقی می شوند (همان ، ص٦٦-٦٨)، در سطح خورد، تمایز جنسیتی در مشارکت سیاسی را معمولا براساس عوامل محیطی تبیین میکنند؛ عواملی مانند تعارض نقش های مادری و همسری با ایفای نقش های سیاسی ، غلبة پیش داوری ها دربارٔە وجود این گونه تعارض ها، فقدان پیشینة تجربة سیاسی و وضعیت نامناسب اشتغال زنان که دسترسی کمتر آنان به منابع مهم سیاسی ، یعنی پول ، زمان و ارتباطات مؤثر را در پی دارد (١٩٩٩,Bryson ٢٠٠٠٣١٥٦٠,Kramarae and spender;١١٥,).
کاملا واضح است که نظریه های یادشده ، ناظر به آن دسته از مصداق های مشارکت سیاسی اند که در آنها تمایز جنسیتی تحقق یافته باشد؛ مانند تصدی مناصب حکومتی و نیز شرکت در انتخابات در مکان ها یا زمان هایی که حضور زنان کمتر بوده است اما در مواردی مثل / شرکت در انتخابات سال های اخیر، این نظریه ها کاربرد چندانی ندارند زیرا در این موارد، تمایز / / / / / جنسیتی یا در حال ناپدید شدن است یا کاملا از میان رفته و یا حتی به نفع زنان رقم خورده است .
بر اساس این تبیین ، کارکردی از تمایز جنسیتی در قلمرو سیاست ، انحصار قدرت سیاسی به مردان - با قطع نظر از موارد استثنایی - به سبب کارکردهای اجتماعی مثبت این تمایز بوده است و از عوامل مهمی که کارکردی بودن آن را در طول تاریخ تضمین کرده ، غلبة عواطف در زنان و عقلانیت در مردان و نیز تفاوت های زیست شناختی به ویژه قدرت بدنی کمتر زنان در مقایسه با مردان و درگیری بیشتر زنان با فرایند تولیدمثل بوده است ."