Abstract:
درحالی که محدثان و محدث متکلمان کوفه و قم ، قول به حیات پیشین اهل بیت ع و عموم انسان ها را پذیرفته بودند، متکلمان بغداد، از جمله شیخ مفید، سیدمرتضی و شیخ طوسی ، موضعی منفی در برابر این قول اتخاذ کرده اند. مقالة حاضر می کوشد، به عوامل نظری روی گردانی ایشان از این موضع بپردازد. این عوامل نظری ، از آنچه خود این متکلمان به تصریح یا تلویح بیان کرده اند، به دست می آید. این مقاله نشان می دهد، اتخاذ رویکرد تاویلی به روایت ، قول به عدم حجیت خبر واحد، عارضی بودن و قائم به نفس نبودن روح ، بطلان غلو، بطلان تناسخ که لازمة قول به حیات پیشین است و یاد نیاوردن ماجرای حیات پیشین ، مبانی و ادله ای بوده که بغدادیان را به انکار حیات پیشین سوق داده است .
Machine summary:
"از مضمون روایاتی که کراجکی نقل می کند نمی توان استنتاج کرد، وی اشباح اهل بیت ع را که حضرت آدم دید، انسان های دارای حیات و روح می داند، چراکه در هر دو روایت تأکید شده که / خداوند به هنگام خلق آدم ، صرفا ارادة خلق ایشان را داشت ؛ با این حال ، وی روایاتی را گزارش ـــــــــــ فصلنـامــه می کند که می گویند: نور پیامبرص در پیشانی حضرت آدم ع بود و از او به نسلش منتقل شد، ـــــــــــ علمی پژوهشی تا آن که در نهایت پیامبرص متولد گردید (کراجکی ١٤١٠ق ، ١: ١٦٤ـ١٦٥).
نتیجه برخلاف محدثان کوفه و قم که بر مبنای روایاتی که نقل می کردند، قائل به حیات پیشین اهل بیت ع و عموم انسان ها بودند، متکلمان بزرگ بغداد، شیخ مفید، سیدمرتضی و شیخ طوسی ، در انکار حیات پیشین اتفاق نظر دارند؛ با این حال شیخ طوسی ، هم روایت دال بر خلقت نوری را مؤیدانه نقل می کند و هم بر اساس روایات ، علم و حیات پیشین را برای تعداد محدودی از انسان ها می پذیرد؛ در مقابل ، کراجکی و روشن تر از او، ابوالصلاح حلبی موضع مثبتی دربارة حیات پیشین اهل بیت ع اتخاذ کرده اند؛ از این رو، نمی توان ایشان را در خط آن سه متکلم دیگر به حساب آورد."