Abstract:
این پژوهش با هدف دستیابی به مفهوم هویت دانشگاهی و هویت استادی ، به بررسی بنیادهای فکری ـ ارزشی دانشگاهیان پرداخته است . دستیابی به این بنیادها دشوار است و نیاز به اتخاذ رویکردی غیرمســتقیم دارد. از این رو به تفسیر تجربه زیسته استادانی پرداخته شــد که هم تجربه حضور در دانشــگاه های خارج از کشور را داشته اند و هم در دانشــگاهی در حاشیه کشور به انجام وظیفه مشــغول اند. این استادان دانشگاه های حاشیه ، در خارج از کشور آموزش دیده و هنوز هم در ارتباط با برترین دانشگاه های جهان هستند، ولی امکانات معیشتی و آموزشی و پژوهشی استادان حاشیه در سطحی مطلوب و حتی متعارف نیســت ؛ چرا این استادان به جاهای دیگر مهاجرت نمی کنند؟ برای یافتن پاسخ از پدیدارشناسی تفسیری بهره گرفته شد و با نمونه گیری هدفمند و کرانه ای از میان استادانی که ویژگی مذکور را داشتند تا حد اشباع نظری کار گردآوری داده ها ادامه یافت . تفسیر نتایج گویای آن است که این استادان برخوردار از یک نظام ارزشی ـ فکری ویژه اند که در اینجا «میهن پرستی آکادمیک » نامیده شد. این میهن پرستی آکادمیک ، همراهی «با جامعه » از راه پدیدآوردن ارتباطی پویا با پیکره جامعه و بازاریابی برای دانشگاه و کار کردن «برای جامعه » است از راه آموزش نیروی انسانی برای آینده و تولید دانشی که گره ای از مشکلات جامعه بگشاید.
Machine summary:
"با این همه ، با نگاهی به عملکرد دانشــگاه های ایرانی درمی یابیم که دانشگاه ها در انجام رسالت خویش چندان کارآمد نبوده اند؛ ضعف و ناتوانی دانش آموختگان نظام آموزش عالی در پاسخگویی به نیازهای بازار کار و همچنین تقاضاهای اجتماعی مربوط به رشته تخصصی آنها، ناکارآمدی آموزش های دانشگاهی در ایجاد دانشــی ساختارمند در دانشــجویان ، نبود ارتباط پویا و فعال دانشگاه با بخش های صنعت و کشاورزی و خدمات ، نبود تعادل میان عرضه و تقاضای نیروی انسانی در آموزش عالــی ، ضعف تحقیقات انجام گرفته در دانشــگاه ها و در نتیجه ناچیز بودن تولید دانش به ویژه در حوزه های علوم انســانی و اجتماعی (عزیزی ، ١٣٨٥ و ١٣٨٧)، توجه به کمیت و تعــداد فــرآوری مقاله و نه اصالت و کیفیت آن و در نتیجه ضعف نظریه پردازی و تولید نظریه در عرصه های آکادمیک و دانشگاهی کشور (محمدی و دیگران ، ١٣٩٢)؛ عدم توجه بــه گوناگونی های فرهنگی و بی توجهی بــه خرده فرهنگ ها (صالح زاده ، ١٣٩٣) جملگی نشانه هایی از ناکارآمدی نظام آموزش عالی در انجام رسالت های خویش است .
(جهاد دانشگاهی کردستان ، ١٣٩٠) این ناکارآمدی تا آنجا است که می توان گفت یکی از دلایل پدیده فرار مغزها در ایران ، ضعف سیستم های دانشگاهی و آموزش عالی است چرا که اگر دانشگاه ها نتوانند نیروهای شایسته علمی و فنی خود را حفظ کرده و با ایجاد انگیزه هایی در محیط درونی یا بیرونی دانشــگاه موجبات پیشرفت آنها را فراهم کنند و یا اینکه نیروهای شایسته ، آموزش های دانشــگاهی را فاقد اثربخشــی لازم برای توســعه مهارت ها و دانش های خود بدانند، در جســت وجوی فضای مناسب تری برای شکوفا کردن استعدادهای خود برمی آیند."