Abstract:
هدف این پژوهش بررسی چگونگی پاسخگویی به سوالات کودکان دبستانی دربارة خداوند است به گونه ای که برای آنان قابل فهم باشد و در عین حال موجب بدفهمی آنان نشود. روش پژوهش توصیفی ـ تحلیلی با رویکرد استنباطی است . در این تحقیق دو مبنا به دست آمد: یکی این که تصور کودکان از خداوند تحت تاثیر فرهنگ است ، و دیگر انتزاعی بودن مفهوم خداوند و شکل گیری آن با تجرید ویژگی های مفاهیم روزمره . همچنین روشن شد که اصول اساسی در پاسخگویی عبارت اند از: محیط اجتماعی فعال و پویا، ادراک و توجه ، حمایت داربستی و ایجاد مفاهیم پایه . همچنین روش های پاسخگویی عبارت اند از: روش تمثیل و برهان های عقلی ساده ، روش پرسش و پاسخ گام به گام ، روش قصه گویی و روش بحث و گفتگوی جمعی . با توجه به تمامی ارکان پاسخگویی ، یک فرایند پاسخگویی چهار مرحله ای پیشنهاد شده است .
Machine summary:
در این جا این مسئله مطرح می شود که چگونه می توان به سؤالات کودکان دربارة خداوند پاسخ داد، به گونه ای که درکی صحیح از موضوع سؤال برای آنان ایجاد شود، موجب سوء تفاهم نشود و در عین حال برای آنان قابل فهم باشد و حس کنجکاوی آنان را سرکوب نکند.
برای دادن پاسخی قابل قبول به این سؤال ، نخست ، تصور کودکان از خدا و تغییرپذیر بودن آن و در ادامه چگونگی شکل گیری مفهوم خداوند در ذهن را به عنوان مبانی بررسی می کنیم و سپس به اصول و روش های پاسخگویی می پردازیم .
٣ـ مبانی پاسخگویی به سؤالات کودکان برای پاسخگویی به سؤالات کودکان دربارة خدا، چنان که پیش از این گفته شد، لازم است کـه تصور کودکان از خدا و نیز چگونگی شکل گیری مفهوم خدا در ذهن بررسی شود تا بر اساس آن ها بتوان اصول ، روش ها و مراحل پاسخگویی را طراحی کرد.
1-Tall اگر این امر برای کودک روشن شود و او کم کم به این شناخت برسد که خداوند از جمیع صفات سلبیه مبراست و خدایی که او صفتی سلبی را به او نسبت می دهد اصلا خدایی نیست که ما او را می شناسیم و نمی تواند چنین کسی خدا باشد، پاسخ بسیاری از سؤالات او داده خواهد شد.
مثلا اگر کودک درک کند که خداوند بخیل نیست و بخل همان فقر دارایی است و کسی که فقر داشته باشد دیگر خدا نیست ، بسیاری از سؤالات او مرتفع می شود و به تدبیر و حکمت های خداوند از منظر دیگری می نگرد.