Abstract:
فراتحلیل حاضر کوششی برای ، تحلیل مجدد مجموعه ای از پژوهش های مشارکت اجتماعی و بر شمردن نقاط ضعف و قوت این پژوهش ها می باشد. مطالعه حاضر با هدف ترکیب کمی نتایج پژوهش های انجام شده در مشارکت اجتماعی اجرا شده است . تا از ترکیب این نتایج ، عوامل موثر بر مشارکت اجتماعی مشخص گردد و شدت تاثیر هر یک از آنها بر متغیر مشارکت اجتماعی ، از طریق ضریب شدت تاثیر محاسبه گردد وموثرترین عوامل بر مشارکت اجتماعی مشخص گردند. بنابراین ، این مطالعه ، با استفاده از روش تحقیق اسنادی ، با فیش برداری از، ٤٤ مطالعه چاپ شده در این زمینه ، در سطح دانشگاه ها و موسسات، با روش فراتحلیل ، و با استفاده از نرم افزار، فراتحلیل (comprehensive Meta Analysis V٢)، اجرا شده است . جامعه آماری ، در مطالعه های مورد بررسی ، را کل افراد جامعه تشکیل می دادند. نتایج پژوهش حاضر و تحلیل یافته ها که از روش ترکیب شدت تاثیر، اشمیت و هانتر، سود برده است ، نشان می دهد که ، مطالعات از نظر محتوایی، دارای مشکل اعتبار در نمونه گیری، ابزار جمع آوری اطلاعات و قابلیت اعتماد، هستند، به طوری که ، در حدود ٧٠ درصد پژوهش ها، این موارد، ذکر نشده و یا اگر مورد بحث قرار گرفته ، اکثرا به صورت ناکافی و ناقص بوده است ، همچنین ، عدم ذکر جزییات روشی و آماری پژوهش و نبود جایگاه مبانی نظری و تجربی و ذکر ارتباط آنها با روند پژوهش ، قابل تامل است . همچنین ، نتایج تحلیل کمی مطالعات حاکی از آن است که ، در سطح خرد، مشارکت اجتماعی افراد بیشتر بر اساس رفع نیازهای مادی است (ارزیابی فایده). در ارتباط با عنصر ساختاری(کلان)، ساختار ارزشی و هنجاری جامعه حایز اهمیت است ، در عنصر فرایندی(میانی)، سرمایه اجتماعی مد نظر می باشد که دارای ابعاد، آگاهی و اعتماد اجتماعی و میزان استفاده از رسانه (میزان استفاده از تلویزیون و رادیو) است و بر مشارکت اجتماعی موثر می باشد و در نهایت متغیر کسب منفعت مادی، با بیشترین ضریب شدت تاثیر، اثر گذارترین عامل بر مشارکت اجتماعی افراد است .
Machine summary:
نتایج پژوهش حاضر و تحلیل یافته ها که از روش ترکیب شدت تاثیر، اشمیت و هانتر، سود برده است ، نشان می دهد که ، مطالعات از نظر محتوایی، دارای مشکل اعتبار در نمونه گیری، ابزار جمع آوری اطلاعات و قابلیت اعتماد، هستند، به طوری که ، در حدود ٧٠ درصد پژوهش ها، این موارد، ذکر نشده و یا اگر مورد بحث قرار گرفته ، اکثرا به صورت ناکافی و ناقص بوده است ، همچنین ، عدم ذکر جزییات روشی و آماری پژوهش و نبود جایگاه مبانی نظری و تجربی و ذکر ارتباط آنها با روند پژوهش ، قابل تامل است .
در یک مطالعه مقدماتی بیش از٥٨ عنوان به دست آمد که از این تعداد، ٤٤ مطالعه ، بر اساس معیار رعایت قواعد روش شناسانه و نتایج آزمون ها و محل انجام آن ها و اهداف تحقیق ، گزینش شدند(این مطالعات توسط : احمدی نیا(١٣٨٠)، ازکیا(١٣٨٠ و ١٣٨٣)، باستانی (١٣٨٧)، پیران(١٣٨٣)، پناهی (١٣٨٣)، پوریوسفی (١٣٨٨)، توکلی (١٣٨٧)، تولایی(١٣٨٠)، حمدی (١٣٨٨)، خلیلی (١٣٨٦)، رحیمی (١٣٧٢)، رضایی(١٣٨٣و ١٣٧٤)، رمضانی (١٣٨٨)، زاهد(١٣٨٧)، ساروخانی (١٣٨٥)، سام آرام(١٣٨٣)، سفیری (١٣٨٧ ، ١٣٨٨)، شادی طلب (١٣٨١)، شعبانعلی (١٣٨٥)، جاراللهی (!٣٨٣)، جمشیدی (١٣٨٨)، صادق پور(١٣٨٩)، عباس زاده(١٣٨٤)، علی بیگی (١٣٨٨)، غفاری ( ١٣٨٠ و١٣٨٩ و ١٣٨٣)، فخرایی(١٣٨٣)، فیاض(١٣٨٨)، کاوسی (١٣٨٨)، کوسمسو(١٣٨٧)، کوهی (١٣٨٣)، گل شیری (١٣٨٨)، میرباقری (١٣٨٥)، ناجی (١٣٨٢)، نوابخش (١٣٨٨)، نیازی (١٣٨٩ و ١٣٨٣و ١٣٨١)، وثوقی (١٣٨٤)، یزدان پناه(١٣٨٧)، یعقوبی (١٣٨٥)، (٢٠٠٥)Alaadini، (٢٠٠٦)Azkia ، (٢٠٠٥)Shaditalab ، (٢٠٠٦)Tezucur...