Abstract:
یکی از قواعدی که در علم کلام از آن بحث میشود، قاعده لطف است. این قاعده در اصطلاح کلامی عبارت است از گونهای رفتار و فعل که علیرغم فقدان اضطرار و الزام، مطیع را به طاعت نزدیک و از سرپیچی دور میکند. تشخیص مصادیق و لزوم وجوب آن بر خداوند را قاعده لطف مینامند. اهمیت این قاعده به حدی است که پس از قاعده حسن و قبح عقلی مهمترین قاعده کلامی عدلیه محسوب میشود. یکی از مسائل غامض در این حوزه، معیار تشخیص مصادیق و انطباق آنها با قاعده لطف است که سبب اختلاف نظر محققان در این باب شده است. ملااحمد نراقی، به عنوان یکی از دانشمندان و متکلمان برجسته جهان تشیع، تشخیص قطعی این قاعده را به علت فقدان احاطه بشر ناممکن میداند، در حالی که جعفر سبحانی، از دانشمندان و متکلمان معاصر، تشخیص قطعی آن را به علت حجیت یقین انسان معتبر میشمارد. در این مقاله میکوشیم پس از بررسی و موشکافی دقیق قاعده لطف، به بررسی مقایسهای مقدمات استدلال و نتایج دیدگاه این دو شخصیت کلامی در این زمینه بپردازیم.
Machine summary:
نزد اشاعره به دو دلیل لطف به این معنا پذیرفته نیست: نخست آنکه آنان قائل به جبر هستند و روشن است که با قول به جبر، دیگر تکلیف معنا نخواهد داشت، چراکه لطف جایی است که خداوند به بندگان اختیار داده و ایشان را به پذیرش هدایت مکلف کرده باشد، در این صورت تعیین هادی و بیان طریق هدایت بر خداوند واجب خواهد بود.
بر اساس این مفهوم از لطف، متکلمان اسلامی قاعدهای را استنتاج کردهاند که در اصطلاح آن را قاعده لطف مینامند، که بر اساس آن میتوان موضوعاتی را از مصادیق لطف تشخیص داد، نسبت آنها را به خداوند ضروری دانست و موضوعاتی را در باب تکالیف بنده و مقدمات و مؤخرات آن اثبات یا نفی کرد.
حجیت قاعده لطف از منظر نراقی ملا احمد نراقی، متکلم، فقیه اصولی و دانشمند فقید شیعه در کتاب عوائد الایام در باب قاعده لطف مدعی است اگرچه اصل لطف مقبول است، اما تشخیص مصادیق آن به واسطه عقل و در نتیجه تشکیل قیاس و اثبات نتیجه پذیرفتنی نیست.
از این جهت آنچه نراقی انکار کرده، با آنچه سبحانی اثبات میکند، متفاوت است، چراکه نراقی نه در پی نفی کبرای قاعده، بلکه به دنبال رد قاعده لطف از طریق انکار صغرای قضیه برای دستکم بشر عادی است.