Abstract:
مولانا و فروم، هر دو، «عشق» را یکی از عوامل اصلی ایجاد سلامت روحی و روانی (سلامت معنوی) دانستهاند و عشق راستین و سالم را، هنر انسانهای سالم و رشدیافته خواندهاند. «عشق» در آموزههای آنها نقش محوری دارد و علیرغم فاصله زمانی و مکانی و اختلاف فرهنگها و تفاوت رویکردها، میتوان اشتراکات فراوانی در کلام آنان مشاهده کرد، که این مطلب حکایت از قرابت روان شناسی فروم با عرفان مولوی در این موضوع دارد؛ بطور مثال هر دو به «التیامبخش بودن و نقش درمانی عشق»، «عامل پیوند و اتحاد بودن عشق»، «لزوم پیراستگی از رذایل اخلاقی و آراستگی به فضایل اخلاقی در پیوند عاشقانه»، «زاده دانش و زاینده شناخت بودن عشق»، «آموختنی بودن عشق»، «مولد عشق بودن عشق»، «آفرینندگی و زایندگی عشق»، و «توام بودن عشق با رنج، و بلاکشی و صبوری عاشق» اشاره کردهاند. تفاوتهای فروم و مولانا در موضوع عشق بیشتر به تفاوت جایگاه و رویکرد، و تفاوت در افق دید و سطوح کلام آنها برمیگردد، نه تضاد منطقی که جمعشان محال باشد؛ لذا میتوان گفت که رابطه «موضوع عشق» نزد مولانا و فروم رابطه «عموم و خصوص» یا رابطه «کل به جزء» است و شواهد بسیاری را در عرفان مولوی میتوان ذکر نمود که در اندیشههای فروم بیان نشده باشد. فروم «عشق» را ضرورتی برای «رشد و سلامت روان انسان» میداند ولی مولوی آن را عامل «قرب و رجعت به آستان الهی» هم میبیند و از رهگذر سلامت معنوی، در صدد رساندن انسان به بهشت و سعادت ابدی است.
Machine summary:
"مولانا نیز برای پاک شدن از آلودگیهای اخلاقی و بیماریهای نفسانی، راهکار «عشق » را توصیه میکند و چنانکه در بخش پیشین هم بیان شد، او عشق را «آتشی پاک کننده و اشکال سوز» میشمارد که همچون «کوره ای سوزان »، هر عیب و ایرادی را از بین 1 میبرد و درمانگر تمامی دردهای روحی و روانی است : 2 «هرکه را جامه ز عشقی چاک شد او ز حرص و عیب کلی پاک شد» در این بیت ، مولانا اولا عشق را امری پاک کننده میشمرد؛ ثانیا کاربرد لفظ «هر که » نشان میدهد که او تأثیر پاککنندگی عشق را منحصر به گروه خاصی نمیداند؛ و ثالثا عشق را صرفا در «عشق به خالق » منحصر نمیکند، چنانکه در بیت دیگری تصریح میکند که : 3 «عاشقی گر زین سر و گر زآن سر است عاقبـت ما را بدآن ســر رهبر است » پاکی عشق و پاککنندگی آن از جمله خواص عشق است که منجر به سلامت ساحت باطنی انسان میشود.
همۀ این آثاری که برای عشق برشمرده شد، عواملی برای سلامت معنوی انسان نیز به شمار میآیند و میتوان نتیجه گرفت که در دیدگاه مولانا و فروم ، «عشق » عاملی اساسی برای ایجاد و حفظ سلامت روحی و روانی است ، که هم نشانۀ رشد و بلوغ ، هم موجب سلامت روحی و روانی، و هم عاملی برای پیشگیری از آسیب های بعد معنوی شمرده میشود."