Abstract:
رابطه عرفان و سیاست در اندیشه سیاسی اسلام، از گذشتههای دور مطرح بوده است و برخی از عرفای مسلمان، همچون نجمالدین رازی در حوزه سیاست صاحبنظر بودهاند (تاریخچه). در این راستا، آثاری از موافقان و مخالفان درباره رازی ارائه شده است؛ ولی هنوز جای طرح مباحث جدید، احساس میشود (پیشینه). با این وصف، همچنان درباره چگونگی این رابطه در دیدگاه اندیشمندی چون رازی، اختلاف نظر وجود دارد! (مسئله) ازاینرو، در واکاوی رابطه عرفان و سیاست در اندیشه او، با این پرسش مواجهیم که چه رابطهای میان عرفان و سیاست از دیدگاه وی وجود دارد (سئوال). گمان این مقاله آن است که رازی به ادغام عرفان و سیاست قائل است و ازاینرو، به ارتباط وثیق عرفان و سیاست و نسبت تساوی از نسب اربعه میان این دو رسیده است (فرضیه). مقاله حاضر با کاربست شیوه تحلیلی ـ تفسیری (روش)، بهدنبال نشان دادن این ارتباط است (هدف). نتیجه بهدستآمده این است که رازی دستیابی انسان به عرفان حقیقی، کمال معنوی، و سعادت دنیوی و اخروی را در گرو تدبیر امور دنیوی یا همان سیاست قرار میدهد که در راستای عرفان یا همان حقیقت اسلام است (یافته).
Machine summary:
"از آن، احکامی دربارٔە حاکم و خلیفه استخراج میکند: اول آنکه ، پادشاهی عطای حق اسـت ؛ دوم، اگر از دیگری گرفت و بـه او داد، روزی هـم از وی بگیـرد و بـه دیگـری بدهـد؛ سـوم، پادشاهی خلافت و نیابت خداست ؛ پس با بندگان باید با اخلاق خدایی رفتار کند؛ چهـارم، میان رعایا، خود حکم کند و به دیگری وانگذارد؛ پنجم ، حکومت بـه حـق کنـد؛ یعنـی بـه راستی و عدل، و میل به جور نکند؛ ششم ، به فرمان حق عمل کنـد، نـه بـه طبـع ؛ هفـتم ، از هوای نفس تبعیت نکند؛ چون هر کس متابعت هوا کند، نمیتواند در مملکـت خـویش بـه فرمان خدا کار کند؛ هشتم ، متابعت هوا خـروج از راه خداسـت و مخالفـت هـوا رفـتن ، راه خدا؛ نهم ، هر که با متابعت هوا از راه خدا خارج شود، به کفر و عذاب شدید برسـد؛ دهـم ، پادشاهی خلق با مقام و مرتبۀ نبوت میتـوان کـرد؛ زیـرا هـم رعایـت حقـوق جهـانداری و جهانگیری و عدلگستری و رعیت پروری، و هم حق سلوک راه دین و حفظ معاملات شـرع به جای آرد (همان: ٢١٣ـ٢١٤)."