Abstract:
کهنالگوها مفاهیم مشترکی هستند که در طول سالیان، در ناخودآگاه بشر انباشته شدهاند. نقد کهنالگویی یکی از شاخههای نقد ادبی جدید است که به بررسی کهنالگوهای موجود در یک اثر ادبی میپردازد. در این مجال، ضمن پرداختن به تاریخچه و پایهریزان نقد کهنالگویی، پارهای از اصطلاحات کلیدی این نوع نقد، همچون ناخودآگاهی، کهنالگو، به اختصار بررسی شدهاند و نیز به کهنالگوهایی از قبیل «قهرمان»، «سفر قهرمان»، «پیر خردمند»، «آنیما»، «سایه»، «مرگ و تولد مجدد» و «نقاب» که از اصلیترین آنها هستند، بر اساس نظریات یونگ، در داستان «دژ هوشربا» پرداخته شده است.
Machine summary:
در ایـن مجـال ، ضـمن پـرداختن بـه تاریخچـه و پایه ریزان نقد کهن الگویی، پاره ای از اصطلاحات کلیدی این نوع نقد، همچون ناخودآگاهی، کهن الگو، به اختصار بررسی شده اند و نیز به کهن الگوهایی از قبیل «قهرمان »، «سفر قهرمان »، «پیـر خردمنـد»، «آنیمـا»، «سـایه »، «مـرگ و تولـد مجـدد» و «نقـاب » کـه از اصلیترین آنها هستند، بر اساس نظریات یونگ ، در داستان «دژ هوش ربا» پرداخته شده است .
کلیدواژه ها: نقد کهن الگویی، کهن الگو، یونگ ، مولانا، دژ هوش ربا مقدمه ادبیات محصول ذهن پویای بشر است که از ابتدای خلقت ، نخستین بارقه های آن درخشیدن گرفت و به مرور، با افزوده شـدن بـه بارتجربیات و تکاپوهای انسان ، مراحل تکامل و پیشرفت را طی کرد و چونان درخت تنـاوری جهـت یـافتن آبشـخورهای نـوین ، شاخه های خود را به هرسو گسترانید و بدون شک یکی از این آبشـخورها، علـم روان شناسـی اسـت .
در مقاله ای از «تیمور مالمیر» به «پایـان ناتمـام مثنـوی بـا تکیه بر اسطورة آفرینش » پرداخته شده است ؛ اما به صورت مجزا از کهن الگوها و نقد کهن الگـویی سـخنی بـه میـان نیامـده اسـت ؛ همچنین تفسیرهایی از این حکایت در لابه لای شرح های متنوع مثنوی دیده میشود و از جلال الدین همایی نیز در این زمینه اثـری مستقل با نام «تفسیر مثنوی مولوی، داستان قلعۀ ذات الصور یا دژ هوش ربا» در دست است که در ایـن آثـار، بـه تفسـیر عرفـانی و فلسفی از این اثر اکتفا شده است .