Abstract:
ﺑﯽ ﺷﮏ ﺣﯿﺎت ﻧﻮﯾﻦ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ، ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ، ادﺑﯽ زن اﯾﺮاﻧﯽ ﺑﺎ ﻧﻬﻀﺖ ﻣﺸﺮوﻃﻪ آﻏﺎز ﻣﯽ ﺷﻮد. در اﯾﻦ ﻋﺼﺮ، ﺗﺤﻮﻻت ﺳﯿﺎﺳﯽ، اﻗﺘﺼﺎدی اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ، ﺑﺮ ذﻫﻨﯿﺖ و اﻧﺪﯾﺸﻪ ی ﺷﺎﻋﺮان زن اﺛﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺄﻣﻞ ﺑﺮ ﺟﺎی ﻧﻬﺎد. ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺘﻮان ﮔﻔﺖ ﺗﺎ ﭘﯿﺶ از ﻣﺸﺮوﻃﻪ زن در ادﺑﯿﺎت، ﺗﺼﻮﯾﺮی ﺗﺤﻘﯿﺮ آﻣﯿﺰ و ﻧﻘﺸﯽ ﻣﻨﻔﻌﻞ داﺷﺖ؛ اﻣﺎ در ﺷﻌﺮ ﺷﺎﻋﺮان زن ﻣﻌﺎﺻﺮ، اﯾﻦ ﺗﻘﺎب ﻏﯿﺮ واﻗﻌﯽ، از ﭼﻬﺮه ی زن ﮐﻨﺎر ﻣﯽ رود ﻫﻮﯾﺖ واﻗﻌﯽ او آﺷﮑﺎر ﻣﯽ ﺷﻮد. در اﯾﻦ ﻣﯿﺎن ﻧﻘﺶ ﺳﯿﻤﯿﻦ ﺑﻬﺒﻬﺎﻧﯽ، ﺑﯿﺶ از دﯾﮕﺮان اﺳﺖ؛ او در اﺷﻌﺎرش از زﺑﺎن ﺧﻮدش ﺣﺮف ﻣﯽ زﻧﺪ و ﺗﺼﺎوﯾﺮ دﻧﯿﺎی ﺧﻮد را، ﻧﮕﺎره ﻣﯽ ﮐﻨﺪ و اﺣﺴﺎﺳﺎﺗﯽ را ﮐﻪ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻪ از ﺷﯿﻮه ی زﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﻓﺮدی و اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ اوﺳﺖ، ﺑﻪ زﺑﺎن ﺧﻮد ﺑﯿﺎن ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. در اﯾﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﮐﻮﺷﺶ ﺷﺪه اﺳﺖ ﺗﺎ ﺳﯿﻤﺎی زن در ﺷﻌﺮ اﯾﻦ ﺷﺎﻋﺮ زﯾﺒﺎ ﺳﺨﻦ، ﺑﻪ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﮐﺸﯿﺪه ﺷﻮد.
Machine summary:
هر چند گاه و بیگاه به زنان شاعری برمیخوریم که کم و بیش در تلاش برای تبیین هویت خویش اند از جمله «پادشاه خاتون » که چهار سال بر کرمان حکمرانی کرد: من آن زنم که همه کار من نکوکاریست به زیر مقنعه ی من بسی کله داریست و یا در اشعار جهان ملک خاتون که روزگار خود را در کاخ بشکوه خواجه امین الدوله جهرمی، وزیر روشن فکر شیخ ابو اسحاق گذرانید، قطعه ای یافت میشود که شاعر در آن به توصیف زیباییهای خود میپردازد: رخی داشتم چون گل اند چمن قدی داشتم راست چون سرو ناز دو ابرو که بودی چو محراب دل که جان ها ببستند در وی نماز٤ و یا بعد از او شاعری مانند ژاله قائم مقامی که گاهی در اشعارش ، اجتماع ضد زن پیرامون خود را محکوم نیز میکند: نقشی ار خواهید از من ساختن شیر بی یال و دم و اشکم کنید دختر شعرم به آتش در نهید وز هزاران نام نامی کم کنید داخل آدم نباشد جنس زن تا شمایش داخل آدم کنید او معمایی است ، بی معنی مباد خویش را سرگرم این مبهم کنید٥ اما شعر هیچ کدام از این شاعران را نمیتوان جزء ادبیات زنانه به حساب آورد؛ زیرا هرچند از زن گفته اند اما زنانه نگفته اند و زبانی ویژه ی خویش نیافریده اند.