Abstract:
شــواهد متعددی وجود دارد که تاریخ نگاری در منابع اولیه، تحت تاثیر باورهای کلامی و اعتقادی و همچنین تعلقات قومی و سیاسی مورخان بوده و گاهی تصویر تاریخی ارائه شــده، دســتخوش تحریفات و تغییراتی قرار گرفته است. در صورت اثبات چنین مطلبی، روشــن می شــود که کتب آنان بدون بررســی علمی، اعتبار چندانی ندارد و چشــم بسته نمی توان آن ها را به عنوان منبع مورد اعتماد قرار داد و تاریخ پژوهی خود را مبتنی بر آن ها نمود. این شواهد از طریق مقایسه و تطبیق گزارش های تاریخی ارائه شده در این کتب با قرآن و ســنت قطعی، قابل شناسایی اســت. علاوه براین، مطالعات تطبیقی میان منابع تاریخی و
گزارش های معارض در موضوعات مختلف، مویّد این دیدگاه است. یکی از ملاک های اعتبار نقل های تاریخی که در بررســی های تاریخی کمتر مورد توجه قرار می گیرد تطبیق این گزارش ها با قرآن، حدیث و اصول کلامی شــیعه اســت. اصولی چــون حکمت و عدالت پروردگار، عصمت انبیا، وجود خط نفاق در عصر نبوی، فضائل خاندان وحی و... ســیرة ابن اســحاق (م150هـ) یکی از مصادر متقدم اهل تسنّن است. از آنجایی که سیره ابن اسحاق از اولین و مهم ترین سیره های موجود اهل تسنن، اساس نگارش سیره ابن هشام و تاریخ طبری بوده و منبع و الگوی پژوهش های تاریخی بعدی است، بررسی آن ضرورت دو چندانی می یابد. براســاس پژوهش انجام شــده، اثبات می گردد از آنجا که این کتاب نگاشــته سده دوم هجــری، بلافاصلــه پس از دوره منع نقــل حدیث، جعل روایات و رواج اســرائیلیات و قصه پردازی بوده و به سفارش منصور عباسی به قلم تحریر درآمده است، حقائق تاریخی بســیاری که با باورهای کلامی مولّف و دستگاه حاکمه سازگار نبوده، دستخوش حذف و تحریف قرار گرفته است. شواهد بسیاری گویای مغایرت گزارش های این کتاب با عقل، قرآن کریم، مصادر معتبر حدیثی و اصول اعتقادی شیعی، کتب تاریخی همعصر و پس از
آن و حتی گزارش های دیگر خود این کتاب است.
Machine summary:
«اعتبار سنجی تاریخ پژوهی متداول اسلامی، مبتنی بر قرآن و حدیث و اصول کلامی شیعی مطالعهی موردی: سیرهی ابن اسحاق» ایمان روشن بین 1 چکیده: شواهد متعدّدی وجود دارد که تاریخ نگاری در منابع اولیّه، تحت تأثیر باورهای کلامی و اعتقادی و همچنین تعلّقات قومی و سیاسی مورّخان بوده و گاهی تصویر تاریخی ارائه شده، دستخوش تحریفات و تغییراتی قرار گرفته است.
محورهای نقد سیرة ابن اسحاق با توجه به مشکلات حدیث در میان اهلتسنّن که عبارتند از منع نقل حدیث در سدة اول هجری، جعل روایات و رواج اسرائیلیّات و قصّه پردازی و نگارش سفارشی تاریخ بر اساس خواستۀ خلیفۀ عبّاسی ـ که از دشمنان اهلبیت علیهم السّلام بود ـ نقد این کتاب و بیان مسائل آن و عدم اطمینان به منقولات وی، امری دور از ذهن نمینماید؛ چرا که وی نیز در همین زمان و بستر اجتماعی به تألیف کتابش دست یازیده است.
2. داستان سراييكعب بن مالك دربارة تخلف از غزوه تبوک نمونهای برای اصل یکم، سوم، چهارم و پنجم ابن اسحاق اين جريان را از عبدالرحمن ابن عبداللّه بن كعب بن مالك، نوه كعب و او هم از پدرش عبداللّه نقل ميكند: گزارش تخلف من از رسول خدا صلياللّه عليه]و آله[ و سلم در غزوه تبوك، چنين است كه من هرگز نيرومندتر و ثروتمندتر از آن هنگام نبودهام، به خدا كه هيچ وقت دو شتر سواري برايم فراهم نميبود مگر در آن غزوه!...
ورقه که این اخبار را از اهل کتاب شنیده بود، قسم میخورد «إنه لنبىّ هذه الأمة» 2 این گزارش تاریخی ابن اسحاق با عقل و اصول کلامی و اعتقادی و روایات شیعی سازگار نمیباشد، چرا که امکان ندارد رسول خدا صلّی الله علیه و آله به نبوّت خود اطمینان نداشته باشند.