Abstract:
قیام 1920 یا انقلابی که به ثوره العشرین معروف شد، از رویدادهای مهم تاریخ معاصر عراق است. این قیام واکنشی در برابر دولت استعماری انگلستان در عراق پس از جنگ جهانی اول و تلاشی برای تاسیس دولت اسلامی مستقل شیعی یا دستکم نامتعهد به غرب بود. شیعیان این کشور، پس از اشغال شدن کشورشان، به رهبری مراجع و روحانیانی که بیشتر ایرانی بودند، قیام گستردهای در برابر اشغالگران سازمان دادند. این قیام به استقلال کامل عراق نیانجامید، اما در شکست سیاستهای دولت استعماری انگلیس و پیدایی نخستین حکومت ملی در عراق بسیار تاثیر گذارد. چگونگی شکلگیری این قیام و چیستی سرچشمهها و پیآمدهایش و چگونگی تاثیرگذاری مراجع ایرانی ساکن عتبات در رهبری آن قیام، مهمترین مسائل مطرح در این مقالهاند. اینکه کمتجربگی سیاسی محلی در این قیام و چیرگی گسترده بریتانیا بر سیاستهای منطقه، به ناتوانی و عقیم ماندن قیام انجامید، مفروض است.
Machine summary:
بنابراین، در سالهای 1917 تا 1920 بر اثر ناخرسندی مردم عراق از دستدرازی بریتانیا به کشورشان، در بیشتر مناطق آن شکلهای گوناگونی از جنبشهای سیاسی و نظامی مخالف با اشغال و طرحهایش به رهبری نخبگان و گروههای وابسته به ایدئولوژیها و سیاستهای مختلف، پدید آمد (فیاض، 177 - 174)، اما مهمترین و پردامنهتری و تأثیرگذارترین جنبشی که تا سطح مقاومت سیاسی مسلحانه اوج گرفت و تا مرکز و جنوب عراق پیش رفت؛ چنانکه شمار فراوانی از مسلمانان شیعه و اهلسنت را در برگرفت و علما و روحانیان مبارز شیعه به ارشاد و رهبری آن پیش آمدند، همان بود که بعدها «ثورة العشرین» خوانده شد.
زمینههای این جنبش اسلامی با محدودیت جنبش جهاد؛ یعنی به دنبال جنگ «الشعیبه» فراهم آمد؛ چنانکه دیدگاه پذیرفته و درونمایة دیدارها و کنفرانسهای پی در پی شماری از علمای نجف و کربلا و رهبران عشایر در الشامیه، الناصریه، الشطره و دیگر شهرهای واقع در فرات میانه، آمادگی برای انقلاب در برابر انگلیسیها و جنگ با آنان بود (الاسدی، 218)، اما شکل عملی این مقاومت پس از اشغال عراق، اواخر 1917 و اوایل 1918، مشخصتر شد.
حاضران در این نشست، شمار بسیاری از علمای شهیر نجف، کربلا و رؤسای عشایر بودند و تصمیم گرفتند زمینه را برای وقوع انقلابی فراگیر بر ضد انگلیس فراهم کنند؛ نخست خواستههای مردم عراق را در قالبی مسالمتآمیز با فرماندهان انگلیسی در میان آورند و با فرض خودداری آنان از پذیرش، به قیام مسلحانه دست بزنند (الوردی، 128).