Abstract:
نظریه اعتدال یکی از انـواع نظریـات اخـلاق فضـیلت اسـت کـه افلاطـون و ارسـطو نظریه پردازان اصلی آن در یونان باستان بودند. این نظریه به دلیل سازگاری بـا متـون دین اسلام ، نزد فیلسوفان و علمای اخلاق اسلامی رواج زیادی یافت ؛ به نحـوی کـه اغلب حکمای اسـلامی چـون فـارابی، ابـن سـینا، مسـکویه ، خواجـه نصـیر طوسـی و ملاصدرا تابع این نظریه اند. هسته اصلی نظریـه اعتـدال قاعـدة اعتـدال اسـت کـه بـر اساس آن فضیلت اخلاقی به اعتدال و میانه روی تعریـف و همـه فضـایل اخلاقـی بـه لحاظ وجودی مابین دو رذیلت افراط و تفریط در نظر گرفته مـیشـوند. لـذا توصـیه عملی این نظریه رعایت اعتدال در همـه عواطـف و اعمـال اسـت . نظریـه اعتـدال بـا وجود نکات قوتی چون سادگی، شهرت و مورد پذیرش عامه بودن ، از اشکالاتی نیز چون عدم انسجام درونی، ابهام در مفهوم حد وسط ، مشکل تعیین حد وسـط ، نقـص در حـل تعارضـات اخلاقــی و عـدم شـمول و فراگیـری بـر تمـام فضـایل و رذایـل برخوردار است . این مقاله بـه ارزیـابی نظریـه اعتـدال بـر اسـاس معیارهـای سـنجش نظریه های اخلاقی میپردازد.
Machine summary:
"بر اساس این اصطلاحات جانشین ، قاعدة اعتدال به ایـن شـکل درخواهـد آمـد کـه در اعمال و عواطف دارای امتداد و قابل تقسیم به زیادی و کمـی و وسـط ، فضـیلت اخلاقـی همیشه در حد وسط قرار دارد و رذیلت اخلاقـی در حـد افـراط و تفـریط ؛ و در اعمـال و عواطف بدون امتداد، فضیلت اخلاقی همیشه حد درسـت آنهـا اسـت و رذیلـت اخلاقـی، حد نادرست از آنها.
گذشته از اینکه نسخه بدل هایی برای این حدیث به صورت «خیر الأمور عزائمهـا و شـر الأمور محدثاتها» و «خیر الأمور عواقبها» وجود دارد،اگر دلالت آن را تام بدانیم و مـراد از اوسط را حد وسط بپنداریم که دو طرف آن افراط و تفـریط اسـت ، در نهایـت بایـد گفت که این حدیث ، فیالجمله ، دلالت بر فضیلت میانه روی در زندگی دارد و ما را از افراط و تفریط در امور زندگی نهی میکند، ولی استنباط قاعـدة کلـی اعتـدال بـه ایـن صورت که همیشه باید در کارها رعایت اعتـدال کـرد و تمـام فضـایل در حـد وسـط و تمام رذایل در طرف افراط یا تفریط قرار دارند، دشوار به نظر میرسد.
٣. معنای عدالت و ضد آن یکی دیگر از اشکالاتی که میتوان ناشی از عـدم انسـجام درونـی نظریـه اعتـدال ارسـطو دانست ، این است که از سویی بر اساس قاعدة اعتدال ارسطو همه فضایل در حـد وسـط و بین دو رذیلت افراط و تفریط قرار دارند و از سوی دیگر وی در برخی از کلمـات خـود، فضیلت عدالت را مستثنا از این قاعده کرده و آن را فضـیلت جـامع کـه تنهـا یـک طـرف دارد میشمرد."