Abstract:
جهان بینی و معرفت شناسی عرفانی که خود را در قالب نگاهی ژرف به ژرفنای دین
می شناساند، همواره در تلاش برای ایجاد گفتمانی دو سویه با چشم اندازهای موجود بوده
است تا از این مجری، بتواند مبانی و شالوده ها ی خود را در بستر فکر و فرهنگ ایرانی-
اسلامی تکوین و تثبیت کند. در همین خصوص، عرفان اسلامی در حین جهت دهی به
تعاملات معرفت شناختی، هستی شناختی و جامعه شناسی خود، درصدد برآمده است تا این
استمرار بخشد. برای » تربیت و پرورش « و » تعلیم و آموزش « همه را در قالب دو محور
آگاهی از چند و چون دستیابی عرفان اسلامی در نیل به این مقصود، مقالة حاضر بر آن است
تا ضمن تاملی بر مفهوم تعلیم و تادیب و تفاوت میان این دو، روش های دستیابی به اهداف
آموزشی و ابعاد آن را در قالب برنامه های عملی عرفان بررسی کند. به این منظور، ابتدا به
نقش پیر یا مودب در شکوفایی ساحت ها ی فردی اجتماعی سالک اشاره می شود و سپس، -
برای تعریف کلیدواژه های تربیتی در عرفان اسلامی، دیدگاه های شناختی اجتماعی در -
مبحث خودشناسی )معرفت النفس( و جایگاه خود در رو ان شناسی تربیتی صوفیانه تبیین و
نقش زبان در هر یک از مراتب و گونه های تربیتی تشریح می گردد. در پایان این نوشتار به
این پرسش ها پاسخ داده می شود : آیا تربیت عرفانی، به غیر از ابعاد شناختی و فردی قادر
است به رشد و بالندگی اجتماعی و بینافردی انسان ها نیز نظری داشته باشد؟ ماهیت این نوع
تعلیم، تا چه اندازه به ابزارهایی وابسته است تا زمینه های مناسب را برای تحقق اهداف چنین
نظامی فراهم آورد.
Machine summary:
"اکنون باید از خود پرسید آیا همان گونه که ایجاد حس زیبایی شناختی در عرفان اسلامی تا سدة هفتم ، به واسطه رقص و سماع و شعر می توانست به تلطیف احساسات ، از بین بردن رخوت و خستگی ناشی از معاملات و ریاضت های مداوم و ایجاد شور و حال و به طور کلی، بازیابی نیروهای حیاتی تحلیل رفته در سالک کمک کند، در سنت دوم عرفانی یعنی همزمان با ظهور محیالدین ابن عربی، نیز این خیال پردازی های شاعرانه ، عملا به همان نتیجه منتهی میشود یا اینکه به جای قراردادن سالک در مسیر کسب معرفت و تفکر تازه ، به تحکیم مبانی هستیشناختی، به ویژه تصریح بر معرفت تشبیهی(در برابر معرفت تنزیهی) میانجامد؟ برای پاسخ به این پرسش ، لازم است یک نکته را همواره در نظر داشت و آن ، اینکه قائل بودن به دو قوة عقل و خیال به عنوان دو منبع مکمل و نه دو عامل متضاد در ادراک انسانی، در عمل نیز خود را در زبان و ساختار کلامی، به شکل «کنار هم ایستایی تفکر منطقی و تفکر هنری و خلاق » جلوه گر میکند."