Abstract:
نسبت ما با حضرت حق و حقیقت متعالی عالم چیست؟ آیا می توان او را شناخت؟ یا به دلیل
اینکه هرگز «بحر در قطره» و «مهر در ذره» جای نمی گیرد او «برون از وهم و قال و قیل»
آدمی است؟ این مسئله از دغدغه های دیرینه الهیات پژوهان است و پیوسته ذهن محققان این
عرصه را به خود معطوف داشته در این راستاست که گونه ها و رویکردها به الهیات شکل
می گیرد از این رو برخی مدعیاند که امکان معرفت به خداوند وجود ندارد، زیرا لازمة
معرفت به چیزی احاطه بر آن چیز است و از آنجا که ابزار معرفتی انسان عقل اوست و به
دلیل آنکه عقل محدودیت دارد و توان احاطه به خدای نامحدود ندارد. بنا بر این شناخت
حق ناممکن است. در این راستا دانشوران با نگرشهای مختلف کلامی، فلسفی و عرفانی، با
تفاوت هایی به این مسئله پرداختهاند، اما در نگرش عرفانی رویکرد سلبی متمایزتر است.
حکیم سنایی یکی از چهرههای شاخص عرفانی است که بسیاری از عرفای نامی پس از او
خود را در اندیشه های عرفانی وامدار وی می دانند. به گونهای با این زاویة نگرش به شناخت
خداوند نگریسته است. وی در تبیین هستی شناختی عقل را مخلوق نخستین می شمارد و در
ساحت های وجودی به عقل فعال توجه کامل دارد همچنین به مکانت عقل در دو حوزة عمل
و نظر توجه دارد از این رو آن را می ستاید او بحث شناخت خداوند را به دو حوزة ذات و
صفات تفکیک می کند و معتقد است شناخت اکتناهی و ذاتی حق ناممکن است از این رو
وی در این بخش نگاهی سلبی دارد و به رغم این نگرش اما در دام تعطیل و لا ادریگری
نیفتاده است همچنین با پذیرش دو ساحت معرفتی عقل و ذوق در ترازوی سنجش معرفتی
خود ساحت عشق را برتر از عقل می داند هدف نوشتار حاضرکه با روش توصیفی تحلیلی و
با اتکا بر منابع کتابخانهای به بررسی مسئله میپردازد، آن است که با تکیه بر آثار سنایی به
توان عقل در حوزة معرفت خدا بپردازد.
Machine summary:
"علت این امر هم در ابیات زیر آمده ، ادراک عقلی انسان گرفتار در بند ماده و در نتیجه گیری و استنتاج آمیخته با وهم و خطا است : بــاطل اســت آنچه دیده آراید حق در اوهام آب و گل ناید عقل باشد به خلط و وهم محیط هر دوان لیک بر بساط بسیط (همان ،٦٤) با این همه ، سنایی هرگز به اندیشۀ تعطیل و لاادریگری فرونمی افتد و مرز حساس میان تعطیل و لاادریگری و سلب را به خوبی می شناسد، بنابراین در پاسخ این پرسش که آیا با این اوصاف راهی برای شناخت خدا وجود ندارد و باید به تعطیل گرایید؟ راهی که پیشنهاد می کند از این قرار است : رفتن از فعل او سوی صفتش وز صفت زی سوی معرفتش آنگه از معرفت به عالم راز پــس رســیدن به آستان نیاز (همان ، ص ١١٣) پس به جز ذات حق ، از مراتب دیگر وجودی حضرت حق می توان شناختی حاصل کرد و به نام هایی او را نامید، گاه با اثبات و گاه با سلب صفات ."