Abstract:
عبدالله البردونی در مرحلة آخر حیات شعری خود، به شعر سوررئالیستی روی آورده است. سرودن این اشعار براساس سبک مبتنی بر ناخودآگاه انجام شده و تکیه بردونی بر ناخودآگاه، بر تمامی عناصر شعری او تاثیر گذاشته است. ازجملة این تاثیرات میتوان به زبان شعری بردونی اشاره کرد. زبان شعری او در این قصیدهها علاوهبر غموض و غرابت، هنجارگریزی و ساختارشکنی زیادی دارد. از دیگر تاثیرات ناخودآگاه، شکلگیری عناصری چون زمان و مکان سوررئالیستی در اشعار اوست؛ به نحوی که زمان و مکان در اشعار او از گسترهای وسیع و نامحدودتر برخوردارند و چارچوب و حدومرزهای دنیای واقع و خودآگاه را ندارند. نگارش ناخودآگاه همچنین باعث آشناییزداییهایی فراوان در محور افقی و عمودی شعر گشته است که برگرفته از دو اصل «پیوند آزاد» و «تصادف عینی» سوررئالیسم است. کثرت این امر موجب پدیدهای در شعر او بهنام «فضاهای گسستة شعری» شده است. در این مقاله، تمامی این موارد بررسی خواهد شد.
Machine summary:
علاوهبر روش بالا، بردوني از اسلوب التفات نيز براي گسترده تر کردن زمـان در قصيده هاي سوررئال خود استفاده ميکند؛ به نحوي که گاهي مشاهده ميکنيم که فعل در چند بيت از قصيده اي بر ماضي يا مضارع است و شاعر با تغ ير زمـان فعـل به ديگري، به دنبال زدودن فاصلۀ ميان دو زمان ميرود و، چنانچه قبلاً عنوان شـد، «ورود به ناخودآگاه لحظه اي است که در آن دو بعد زمان و مکان درهم ميشکند» (حسن رايۀ ١٩٩٨: ٣٧) ؛ چنانچه در بيت هاي زير مشاهده مي شود: «ک غُراب يرْ تمي فوق ج راد هْ س ق ط تْ و جْع ي ، تدّ لتْ ک الوِساد هْ ک ن سيجِ الطُحْلُبِ الصّ يْفي نم تْ أعْش ب تْ فيها و في و جْهِي و ع ل ي الجُدْرانِ و السّ قْفِ ارْ تخ تْ مِثْل فخْذ يْ م رْأة بعْد الوِلاد هْ تحْت سيني تحْت سي هادئۀً مِثْل م نْ صار لد يهِ الق تْلُ ع اد هْ» (البردوني ، ١٩٨٦: ٢/ ٥٨١) «بسان زاغي که بر بالاي ملخي اوفتد، اندوهناک و غمناک بـر زمـين خـورد و چونان بالشي آويخته و معلق ، به زير اوفتاد و خزه وار در تابستان باليد و حماقـت در روي و چهره ام برگ داد و بر بالاي ديواره ها و سقف به دراز اوفتـاد بـه کـردار زنـي آبستن و بارور، کش را کنون فراغي از زهيدن آمده است .