Abstract:
فهمانگاره شهروندی مدرن عمدتاً با تکیه بر رهیافتهای تاریخی-اجتماعی و بعضاً حقوقی صورت میگیرد و در این میان سهم رهیافت فلسفی به مقولهی شهروندی در معنای جدید آن، چندان پررنگ نیست. در این مقاله از منظر بحث در فلسفه سیاسیِ مدرن، خاستگاههای اساسیِ تلقیِ مدرنیستی از مقولهی شهروندی را با تمرکز بر آراء تامس هابز بررسی میکنیم. بهزعم نگارنده فلسفه سیاسی هابز واجد دلالتها و تضمنات بنیادینی برای انگاره شهروندی مدرن است. آنچه در کانون این دلالتها و معانی میتواند مقّوم استدلال ما مبنی بر نقش بنیانگذار برای هابز در بحث از شهروندی مدرن باشد، دو اصل اساسی است: نخست ایده «فرد»؛ ایدهای که بهعنوان یکی از مهمترین نقاط گسست فلسفه سیاسی جدید از قدیم، تکیهگاه اصلیِ انگارههایی چون شهروندی در قاموس مدرنیستیِ آن محسوب میشود. دوم تبدیلشدنِ قانون طبیعی به حقوق طبیعی، یا به عبارتی، تبعیّتِ قانون طبیعی از حقوق طبیعی که به بنیادگذاری دولت مدرن بر اساسِ فردگراییِ پیشگفته منتهی شد. اگر بتوان ایده «فرد صاحبِ حق بیقید و شرط در وضعِ طبیعی» را بهعنوان مبنای تلقیِ جدید از سیاست منظور کرد، آنگاه هابز بهعنوان طراح اصلیِ این ایده در دوره مدرن، بهنوعی بنیادگذار شهروندی مدرن نیز هست.
The understanding of the modern notion of citizenship is mostly based on the sociohistorical and partly legal approaches and the contribution of the philosophical approach is not as considerable as we think it deserves. We attempt in this article to take the Hobbesian roots of the modernist notion of citizenship into consideration from philosophical point of view. We think that Hobbes's political philosophy has the fundamental implications for the new notion of citizenship.These implications are so fundamental that we may speak about Thomas Hobbes as the founder of the modern idea of citizenship. It seems that there are two principles on which he grounded his status as the founder of the modern idea of citizenship:The first is the idea of "individual"; it is one of the most important rupture points that separate the new political philosophy from the pre-modern one and meanwhile the substantial backrest of the some new notions such as the modern citizenship. And the second is replacing the natural law by the natural right or subordinating the natural law to the natural right. This transfiguration led to the individual-based modern state. In this article, we will show that if we can suppose the idea of "the individual possessed unconditional right in the state of nature" as the foundation of the new approach to politics, then we can call Thomas Hobbes as the founder of modern citizenship because he was the original designer of this type of individuality from the political point of view.
Machine summary:
آنچه در کانون این دلالت ها و معانی میتواند مقّوم استدلال ما مبنی بر نقش بنیان گـذار بـرای هـابز در بحث از شهروندی مدرن باشد، دو اصل اساسی است : نخست ایده »فـرد»؛ ایـده ای که به عنوان یکی از مهم ترین نقاط گسست فلسفه سیاسی جدید از قدیم ، تکیـه گـاه اصلی انگاره هایی چون شهروندی در قاموس مدرنیستی آن محسوب می شـود.
به نظر میرسد آنچه در کانون این دلالت ها و معـانی مـیتوانـد مقّـوم استدلال ما مبنی بر نقش بنیان گذار برای هابز در بحـث از شـهروندی مـدرن باشـد، دو اصل اساسی است : نخست ایده ی «فرد»؛ یعنی ایده ای کـه بـه عنـوان یکـی از مهمتـرین نقاط گسست فلسـفه ی سیاسـی جدیـد از قـدیم ، تکیـه گـاه اصـلی انگـاره هـایی چـون شهروندی در قاموس مدرنیستی آن محسوب میشود.
( Hobbes, ibid ٨٥ :٣ vol) با نفی غایت شناسی قدمایی، جهتِ فلسفه ی سیاسی تغییر میکند و بـه جـای کوشش برای توضیح شرایطی که لازمه ی نیلِ آدمی به سوی فعلیـت بخشـیدن بـه قـوای خویش و رسیدن به غایتی است که در طبیعت او بـه ودیعـه نهـاده شـده اسـت (یعنـی راه پیمودن به سوی سعادت (eudaimonia))، معطـوف بـه توضـیح علـت شـکل گیـری اجتماع سیاسی با تکیه بر ایده ی «فرد» به عنوان خاستگاهِ هـر گونـه توضـیحی در بـاب واقعیت های سیاسی و اجتماعی بالفعل است .
بدین ترتیب انگاره ی انسان به مثابه ی موجودی کـه بنا به توصیفات فوق ، صاحب حق بی قید و شرط نسبت به صیانت از خـویش اسـت و به عنوان نقطه ی عزیمت در تدوین فلسفه ی سیاسی مدرن مورد ملاحظه قرار مـیگیـرد، به خودی خود یک امر مصنوعی است .