Abstract:
یادگیری، بخش مرکزی زندگی هر فرد است. حتی زمانی که به آن فکر نمیکنیم نیز اتفاق میافتد؛ با این تفکر که رفتار در خلا رخ نمیدهد؛ لذا راههای گوناگون رفتار، مرتبط با محیط کالبدی است. محیطهای یادگیری از عناصری تشکیل خواهند شد که در کنار هم معنادار میشوند. ویژگیها و کیفیتهای هرکدام از این عناصر در شکلگیری رفتارهای مختلف موثر میباشند. فیلسوف ژانپیاژه، بر توانایی کودک در درک جهان بطور فعال تاکید بسیار میکند و معتقد است که کودکان بطور انفعالی اطلاعات را جذب نمیکنند، بلکه آنچه را که در دنیای پیرامون خود میبینند، میشنوند و احساس میکنند، سپس انتخاب و تفسیر مینمایند. آموزش و به تبع آن محیطهای آموزشی بیشترین اثر و نقش را بر ذهنیت و تمدنسازی جوامع به عهده دارند. کالبد آموزش و پرورش، ایجاد فضاهای مرتبط با فعالیت دانشآموزان است؛ فضاهایی که دارای شرایط مناسب و مطلوب برای رشد فیزیکی ذهنی، عاطفی و اجتماعی کودکان میباشد که تحقق این امر از طریق طراحی جزئیات فضاها باتوجه به الگوهای رفتاری کودکان امکانپذیر میگردد. محققان روانشناسی محیط، با مطالعه الگوهای رفتاری کودکان در محیطهای آموزشی به مواردی موثر، از قبیل اندازه مدرسه، نورپردازی و ... که نقش عمدهای در افزایش یادگیری دارند، برخوردارند که در جریان مقاله، به بررسی دقیقتر آنها پرداخته خواهد شد. هدف این مقاله بصورت کیفی به بررسی محیطهای آموزشی دارالقرآنی و آموزشگاههای زبان و تاثیر آن را در یادگیری مورد ارزیابی قرار داده است.
Learning is the central section of each person's life. Even when we do not think so it also happens; with the thought that does not occur behavior in the vacuum; therefore, various ways of behavior, is related to the physical environment. Learning environments will be formed from elements that they are meaningful together. Features and qualities each of these elements are effective in shaping different behaviors. Education body is creating spaces related to student activity; spaces that are suitable conditions and desirable for mental physical growth, emotional and social children that realization is possible through the design of the spaces given the behavior patterns of children. Philosopher Jean Piaget, much emphasis on the ability of the child in understanding the world actively and believes that's the kids do not attract information passively but what that in the world around you they see they hear and feel then select and interpret. Education and consequently educational environments are responsible greatest effect and take the role on the mindset and civilization of societies. Psychology environmental researchers, by studying child behavior patterns in educational environments into effective cases such as school size, lighting and ... who have a major role in enhancing learning, have in the course of the article, will be paid look at them more precisely. The purpose of this article qualitatively to check Darlqarani educational environments and language institutions and evaluated its effect on learning.
Machine summary:
"جیمز مک دونالد که اندیشههایش ریشه در نظریات روانشناسان انسانگرا دارد، در دهه1980 شرایط و کیفیت محیط آموزشی مناسب را چنین شرح میدهد: یادگیری باید در محیطی صورت گیرد که ارائه کننده فرصتهای تازه و جدید برای هر دانشآموز باشد، چنین محیطی باعث میشود تا یادگیرنده خود و محیط اطرافش را با روش خود کشف کند، مسلما چنین شرایطی میتواند برای معلمان نیز فرصتهایی را بیافریند تا راههای مختلف برخورد با دانشآموزان را بیابند (Donald,2000: 41).
اگر با یادگیرندگان بعنوان موجوداتی شبیه به ربات و آدم آهنی که قرار است بازیچه دست آموزگاران خود باشند، برخورد شود بیم آن میرود که تمام عواطف و علایق و نگرش آنها نسبت به آموزش، مدرسه و یا هر نوع محیط آموزشی منفی شده و این امر شرایط انحطاط و رکود فکری آنها و نهایتا جامعه را فراهم آورد و یادگیری به معنای واقعی صورت نگیرد (Alver,2006: 75).
در اینجا هر کودکی باید با قوانین پیچیده راجع به چگونه شرکت کردن در کارهای کلاسی، شناساندن خود به دیگران، نحوه بیان دانستهها، پیگیری کردن آموزش، انتقال نیازها به شیوهای قابل قبول، مداخله نکردن در کار و صحبتهای دیگران و مانند آن را یاد بگیرند که معمولا کودکان با نارسایی ویژه در یادگیری فاقد آن هستند و در نتیجه به همین دلیل نیز ممکن است از طرف گروه همسن و معلمان طرد شوند (Lottino,2004: 30).
معمولا کودکان با نارسایی ویژه در یادگیری آگاهی ندارند که هر رفتار معین آنها از طرف دیگران چگونه تلقی میشود و از همساز کردن خود با نقطهنظرهای دیگران ناتوان هستند و چون نیازهای دیگران در نظر گرفته نمیشود احتمال به وجود آمدن روابط مناسب با دیگران کاهش مییابد و در نتیجه همین تجربیات اجتماعی ناخوشایند ممکن است یادگیری آنان را تحت تأثیر قرار دهد."