Abstract:
کانت برای پاسخ به اشکالات شکاکان و ایدئالیستها پیشنهاد کرد که در عالم فلسفه، انقلابی کپرنیکی به راه اندازیم و به جای اینکه به دنبال شناخت مطابق با جهان واقعی (عالم عین) باشیم، به دنبال شناخت واقعیتی باشیم که مطابق ذهن و قوای ادراکی ما ساخته شده باشد. او مدعی شد که تنها راه فرار از شکاکیت و ایدئالیسم همین است که صرفا به دنبال شناخت واقعیتی باشیم که به ذهن آمده و ذهنی شده است؛ یعنی به شناخت دنیای خودساخته (عین ذهنی) بسنده کنیم و تصور ذهنی یک شیء را خود شیء (خود واقعیت) در نظر بگیریم. او میپنداشت که اگر انسان به جای «واقعیت مستقل از خود» به دنبال شناختن «واقعیت ساختهشده توسط قوای ادراکی خود» باشد، یقینی بودن ادراکاتش تضمین میشود و اعتراضهای امثال بارکلی و هیوم پاسخ مناسبی میگیرند. در این مقاله، با بررسی انقلاب کپرنیکی کانت و پیامدهای منطقی آن، نشان دادهایم که فلسفة کانت، بهرغم تلاش فراوان و ستودنی او، در دفع شبهات موفق نبوده و نسخه دیگری از شکاکیت است و منطقا به ایدئالیسم محض میانجامد.
Machine summary:
"وی در این کتاب پیشنهاد کرد که انقلابی کپرنیکی به راه اندازیم و به جای اینکه به دنبال مطابق بودن شناختهای ذهنی خود با واقعیت باشیم، واقعیت را به صورتی فرض کنیم که مطابق ذهن و قوای ادراکی ما انسانها باشد؛ بلکه بر اساس این فرضیه، فلسفه و مابعدالطبیعهای جدید به دست آید که بتواند فیزیک و ریاضیات را توجیه کرده، اشکالات امثال هیوم و بارکلی را برای همیشه نابود کند (ر.
به اعتقاد کانت، فرضیه انقلاب کپرنیکی در عالم ادراک و فلسفه، در همان حال که پاسخ شکاکیت هیوم است، عینیت علمهای ریاضی و فیزیک را نیز حفظ میکند و علم را از چنگ ایدئالیسم محض امثال بارکلی که دستکمی از شکاکیت هیوم ندارد، میرهاند؛ زیرا فلسفه کانت، گرچه بر اساس این فرضیه، بر واقعیتی متمرکز میشود که وابسته به ذهن و قوای ادراکی انسان است و با نابودی همه انسانها از بین میرود، ولی منکر وجود واقعیت مستقل از انسان نمیشود؛ یعنی کانت با این فرضیه تنها از «علم» به واقعیت مستقل صرفنظر میکند، نه از خود آن واقعیت.
با این همه، کانت تصور میکرد به دو دلیل شکاک نیست، بلکه پاسخ شکاکان را داده است: یکی اینکه او علم به واقعیت بیرونی را انکار میکند، نه خود واقعیت بیرونی را؛ دیگر اینکه او نام بخشی از تصورات انسان را واقعیت (واقعیت درونذهنی) میگذارد؛ ولی همانطور که همه شارحان و مفسران معروف فلسفه کانت اذعان کردهاند، فلسفه انتقادی کانت و انقلاب کپرنیکی او، به اندازه فلسفه هیوم شکاکانه است یا «حداقل منتهی به مسلک شک میشود» (مطهری، 1377، ج 6، ص 191)؛ زیرا: اولا هیوم و بسیاری از شکاکان دیگر نیز منکر خود واقعیت نبودند و تنها بخشی از علم به واقعیت مستقل از انسان را انکار میکردند؛ ثانیا نامگذاری بخشی از تصورات به نام واقعیت، گذشته از اینکه خواهیم گفت درست نیست، یک راه حل واقعی و فلسفی بهشمار نمیرود؛ یعنی با نامگذاری و تغییر لفظ مشکلی برطرف نمیشود."