Abstract:
در عرصه «فلسفه علم معاصر» دو جریان قابل تشخیص است: 1. جریان ضد ذاتگرایی؛ 2. جریان ذاتگرایی. جریان نخست از زمان بارکلی و هیوم تا پیش از چهل سال اخیر یکهتاز میدان بود و در چهل سال اخیر از طریق پوزیتیویستها و فلسفههای تحلیلی و زبانی منشا فراموشی جریان دوم شده است. جریان دوم در چهل سال اخیر به ظهور رسیده و در تقابل با مابعدالطبیعه هیومی بهشدت به گسترش و تقویت مابعدالطبیعه ذاتگرایانه همت گماشته است. متاسفانه ایران معاصر از جریان دوم تا حدود زیادی بیاطلاع است. در نوشتار پیشرو کوشیدهایم نشان دهیم ما و فلسفه اسلامی ما که در بنیاد خود، ذاتگرا و واقعگراست، بهشدت به جریان دوم نیازمندیم و با اخذ و نقادی جریان دوم بهخوبی میتوانیم در عرصههای گوناگون علم و عمل، در عرصههایی همچون فلسفه اسلامی، فلسفه علم، علوم انسانی اسلامی، علم دینی، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، اسناد بالادستی علمی و مدیریتی و در عرصههای دیگری، در مسیرهایی واقعبینانه قرار گیریم.
In the field of 'contemporary philosophy of science'، we can distinction between two current: (1) the current of anti- essentialism، and the current of essentialism. The first current was lone rider of field from the time of Berkeley and Hume until before late forty years، and in late forty years it has been origin of forgetfulness the second current by way of positivists and linguistic and analytical philosophies. The second current has manifested in the late forty years، and in the oppositeness with Humean metaphysic it has strongly developed and supported essentialist metaphysic. Unfortunately contemporary Iran is unaware from second current to a large extent. In this article، I was tried to show that we and our Islamic philosophy، that، in it's principle، is essentialist and realistic، strongly needs to second current، and with taking and criticizing second current we can well to be placed on realist lines in the various fields of science and practice، in the fields like islamic philosophy، philosophy of science، islamic the humanities، religion science، Islamic- Iranian Pattern of Development، and in the scientific and management documents of superior، and in very other fields.
Machine summary:
"در نوشتار حاضر نشان خواهیم داد که در عرصۀ فلسفۀ علم جریان دیگری وجود دارد که ذاتگرایانه و واقعگرایانه است( و هرچند دیرهنگام است، اما میتواند بر سیطرۀ نسبی غیر ذاتگرایی و غیر واقعگرایی بر مجامع علمی ما غلبه یافته و این مجامع را به سمت و سویی واقعگرایانهتر سوق دهد.
آنان با پذیرش اینگونه فلسفه علمها ناچار باید به لوازم علمی آنها نیز تن داده و از این طریق دچار اینگونه باورهای غلط باشند که عالم طبیعت را بیخاصیت و منفعل بدانند، استقراء را مفید علم ندانند، ذهن را بر عین تقدم ببخشند، از کشف واقع ناامید باشند، معرفت انسانها به عالم ماده را در هر حال تحت تاثیر عوامل غیرمعرفتی و از این روی غیریکسان و غیرمطابق با واقع بدانند و در نهایت به این باور برسند که علم- و حتی گزارههای علمی صادق- نه «توضیح درست واقع» بلکه «بهترین توضیح از واقع» را به دست میدهد و از این روی روش علم را «استنتاج از راه بهترین تبیین» بدانند و بهتبع پوپر علم را در نهایت «تقرب به حقیقت» بدانند.
باور ذاتگرایان جدید به محدودیت استقرا در کشف واقع و تأثیر عوامل غیرمعرفتی بر معرفت، اغلب، آنان را به این دیدگاه رهنمون شده است که شناخت علمی- یعنی گزارههای علمی صادق- فقط دارای کفایت تجربیاند و با شواهد تجربی تطابق دارند."