Abstract:
نوشتار حاضر با بررسی ابعاد نظری و مفهومی جهانی شدن، به بررسی برخی از مهمترین نتایج و پیامدهای این روند، بهویژه، مساله فقر و نابرابری هم در داخل کشورها و هم در میان کشورها میپردازد. هر چند جهانی شدن تا حدودی در افزایش بیعدالتی اجتماعی و نابرابری میان کشورها نقش داشته است اما استدلال اصلی مقاله حاضر آن است که این نابرابریها و بیعدالتیها از یک سو پیامد سیاستهایی (بهویژه خطمشیهای نولیبرالی) است که برای جهانی شدن به کار بسته میشوند، و از سوی دیگر، حاصل ضعفهای درونی کشورهای جهان سوم میباشد.
Machine summary:
هر چند جهانی شدن تا حدودی در افزایش بیعدالتی اجتماعی و نابرابری میان کشورها نقش داشته است اما استدلال اصلی مقاله حاضر آن است که این نابرابریها و بیعدالتیها از یک سو پیامد سیاستهایی (بهویژه خطمشیهای نولیبرالی) است که برای جهانی شدن به کار بسته میشوند، و از سوی دیگر، حاصل ضعفهای درونی کشورهای جهان سوم میباشد .
علاوه بر عواملی که شولت نام میبرد، سایر پژوهشگران از عوامل و محرکههای دیگری نیز در تشدید جهانی شدن نام میبرند: اقدامات و سیاستهای ایالات متحده؛ پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی، گسترش فعالیتهای سازمانهای منطقهای و بینالمللی؛ افزایش اهمیت نهادهای حقوقی و مالی بینالمللی؛ کاهش جنگها و درگیریهای عمده در سطح بینالمللی (تقویت صلح و ثبات و امنیت)، و غیره (مهدی زاده، 1380: 316-315).
همانطوریکه قبلا نیز اشاره شد، منتقدان جهانی شدن اغلب ادعا کردهاند که این پدیده موجب تداوم و حتی تشدید بیعدالتی در روابط میان کشورها شده است.
گفته میشود که برای کشورهای فقیر، جهانی شدن به معنای بحرانهای مالی و اقتصادی، تأثیرات فلاکتبار تعدیل ساختاری در اثر برنامههای تحمیل شده توسط صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، انقیاد بیشتر به تجارت جهانی، مشکلات زیستمحیطی بدون منافع اقتصادی، و جهانخواری فرهنگی از طریق ارتباطات اجتماعی است.
علاوه بر مشکلات مربوط به دسترسی نابرابر، جهانی شدن باعث تشدید مشکلات شمال – جنوب شده است، زیرا سیاستهای نولیبرالی با مداخلات بخش دولتی جهت مقابله با این نابرابری فرصتها مخالف است.
به علاوه، دولتهای عضو OECD در حالی که برای آزادسازی در جنوب موعظه میکنند، خود یارانههای متعدد و سایر انواع مداخله در بازار را به کار بستهاند که به حفظ و گسترش برتری آنها بر کشورهای فقیر کمک کرده است.