Abstract:
هدف مقالة حاضر آن است که با تأمل بر نظریة بینامتنیت، نشان دهد که یک اثر خودبسنده و به تنهایی، حاکم بر کل خویش نبوده بلکه حاصل جذب و دگرگونی دیگر متنهاست. این مقاله با تأمل بر اشعار دکتر قدمعلی سرامی نشان میدهد که سرامی شاعری است که نه تنها منش بینامتنی آثار خود را پنهان نمیکند بلکه آن را، آشکارا به نمایش میگذارد. در این مقاله، نشان میدهیم که چگونه شعر سرامی مناسبات بینامتنی مستحکمی با قلمرو عرفان دارد و از این منظر اشعار این شاعر میتواند به عنوان بافتهای از آواها مورد بررسی قرار گیرد که در آن مقولاتی از جنس عرفان به تصویر کشیده شده است. در پایان به این نتیجه میرسد که با شناخت چهارچوب ارجاع شعر عرفانی سرامی میتوان شعرهای عرفانی او را راحتتر گشود و افق معنایی آنها را به درستی ترسیم کرد.
The purpose of this paper is that, using the intertextuality theory one can show that a work itself is the result of attracting other texts. This paper contemplating on the Ghadamali Sarrami’s lyrics shows that he is a poet who doesn’t hide intertextual nature in his works. Sarrami's works have strong intertextual relations with mysticism. Finally, this paper concludes that, the easier it will be realized Sarrami’s poetry semantic horizons by knowing the frame of reference of mystical.
Machine summary:
در این مقالـه ، نشان می دهیم که چگونه شعر سرامی مناسبات بینامتنی مستحکمی بـا قلمـرو عرفـان دارد و از این منظر اشعار این شاعر می تواند به عنوان بافته ای از آواها مورد بررسی قرار گیـرد کـه در آن مقولاتی از جنس عرفان به تصویر کشیده شده است .
شـعر سـرامی از ذات تجربه ، سخن می گوید و با صبغۀ عرفانی، حاصل بی خویش نویسی و نگارش خودکار اسـت و از این روست که احتمالات معنایی و دایرة امکان دلالی نشانه ها در شعر های ایـن شـاعر بسـیار گسترش یافته است و در مواقعی معنای مشخص را انکار می کند البته ایـن نکتـه را هـم نبایـد ناگفته گذاشت که با گفتن این کـه شـعری، عرفـانی اسـت ، مناسـبات بینـامتنی شـعر محـدود نمی شود و تنها حد و حدود عرفانی برای شناخت شعر بسنده نیست ، درست است که پـس از اینکه تشخیص دادیم ، شعری در حوزة شعر عرفانی است آن را با متون عرفانی خواهیم سنجید اما این امر باب مکالمه متن را با حوزه های دیگر شناخت نمی بندد.
پـس بینامتنی ، بیش از این که نامی باشد برای فهم مناسبات اثـری اد بـی بـا آثـار دیگـر، روشـنگر و تعیین کنندة شکل حضور هر اثر، در قلمرو فرهنگ است ؛ یعنی، فهم رابطه ای است که میان یک متن و انواع سخن و کنش های دلالت در هر فرهنگ وجود دارد.