Abstract:
جلال الدین سیوطی (849ـ911 هـ .ق)، فقیه، محدّث و مفسّر بزرگ اهل سنت در سده دهم هجری، به دلیل جامعیت علمیاش دارای آثار گرانبهایی در علوم مختلف اسلامی است. گرچه مهمترین و بیشترین آثار وی دربارة قرآن، حدیث تاریخ، فقه و ادبیات عرب است، اما با نوشتن آثاری همچون تأیید الحقیقه العلیه و تشیید الحقیقه الشاذلیه گرایش خود را به صوفیان و تصوف نشان داده و در عین انتقاد از صوفی نماها به دفاع از صوفیان برخواسته است. وی در آثار صوفیانه خود در صدد بیان آراء و اندیشه جدیدی برنیامده است و بیشتر مطالب بزرگان صوفیه را نقل کرده است. اگرچه او از کمالالدین محمد بن محمد بن عبدالرحمن شافعی معروف به «ابن امام الکاملیه» و از شمسالدین محمد بن عبدالدائم صوفی خرفه گرفته است و از این طریق به سه سلسله احمدیه، قادریه و سهروردیه میرسد، اما قرائنی نیز دال بر ارتباط او با سلسله شاذلیه وجود دارد.
Jalal Al-Din Suyūti(849 -911A.H) is Sunnite great Jurisconsult, translator and commentator. He has wrote various works about Islamic sciences. Although, majority of his works are referring to the holy Quran, narrative (Hadith), history, Islamic Jurisprudence, and Arabic literature, other ones such as Tayid Al-HaqiqahAl- aliyyahand Tashyid Al-Al-Tariqah Al-Shazliyyah show his Sufi tendencies. He at the same time criticizes those persons that claim allegedly are Sufi and defends real ones. Jalal Al-Din in his Sufi works has not offered new Ideas and opinions, but rather has tried to transmit other Sufi Mentor’s thoughts. He has received his Sufi cloak from Kamal Al-Din, the so called Ibn Imam Al-Kameliyah, and Shams Al-Din Mouhammad, and because of this he can be attached to Ahmadiyyah, Qaderiyyah, and Suhrawardiyyah orders. But there are some indications which refer to his relation with Shazliyyah order.
Machine summary:
سيوطي علي رغم اينکه يکي از بزرگتـرين فقهـا، محـدثان و مفسـران عصـر خـود بـود و مهمترين آثارش درباره علوم قرآن، حديث تاريخ ، فقه و ادب عربـي اسـت ، بـه انديشـه هـاي صوفيان نيز توجه داشت و در اين زمينه آثاري از جمله کتـاب تأييـد الحقيقـه العليـه و تشـييد الحقيقه الشاذليه را نوشته و با گرفتن خرقه از صوفيان عصـر خـود بـه سلسـله هـاي صـوفيانه همچون شاذليه و سهرورديه منتسب شده است .
سيوطي هر چند در آثار خود سخني دال بر دريافت خرقه از بزرگان شاذليهبيان نکرده، امـا با توجه به قرائن موجود مي توان گفت که با طريقه شاذليه در ارتباط بوده است ؛ علاوه بر اينکه از طريق شيخش محمد مغربيبه سلسله شاذليه منتسب مي شـود، کتـابي بـه نـام تأييـد الحقيقـه العليهفي تشييد طريق الشـاذليه دارد کـه در آن سـخناني از بزرگـان سلسـله شـاذليه همچـون ابوالحسن شاذلي ، ابولعاس مرسي ، ابن عطاء الله اسکندراني و ...
وي در اين کتاب طريق شيخ جنيد و اصحابش را طريقي گرانبها دانسته است و طريقه شـاذليه متـأخر را همـان طريق جنيد دانسته و بيان کرده است که با تأمل در سخنان ابوالحسن شاذلي و تاج الـدين ابـن عطاء درمي يابيم که آنها از دايره کتـاب و سـنت شـرع فراتـر نرفتـه انـد(سـيوطي ، ١٤٢٧:٥٦ ) سيوطي در کتاب ديگر خود، حسن المحاضرهدر فصلي جداگانه ،از زهاد و صوفيه نخسـتين تـا عصر خود نام برده و در آنجا نيز ذکري از بزرگان شاذليه و سخنان آنها کرده است (نک : همـو، ١٣٨٧: ٥١١-٥٣١) نکته ديگر اينکه همانند بزرگان شاذليه همچـون ابـن عطـاء، کتـابي بـه نـام التحدث بنعمه الله دارد کـه در آن احـوال خـود را بيـان کـرده و حتـي پـس از او شـاگردش، عبدالوهاب شعراني کتابي با همينعنوان در شرح حال خود تأليف کرده است .