Abstract:
یکی از مباحث پیچیده عرفان، بحث نور خاص نور سیاه است که در مشرب برخی از صوفیان پذیرفته شده است و مطالب فراوانی پیرامون آن بیان کرده اند . هدف از بیان این مساله ، معرفی نور سیاه در سلوک عرفانی بوده ، نکته مهم آن است که این باور چگونه و با چه تعاریفی مورد پذیرش برخی از عرفا خاص اسیری لاهیجی قرار گرفته است ؛ چنان که آن را در معانی: نور ابلیس ، ظلمانی دانستن نور صفات جلالی، کثرات و تعینات ، حجاب دیدن انوار و به ویژه کنایه از نور ذات حق به کار برده اند.این مقاله با فیش برداری از آثار عرفا و به روش توصیفی – اسنادی تحلیل شده است
One of the sophisticated subjects of mysticism is the subject of light, particularly black light that has been accepted in the disposition of some of the mystics and in this regard, abundant points have been expressed. The aim of expressing this issue is the introduction of black light in the mystical conduct. The important point here is that how and with what definitions such a belief has been admitted by some mystics, particularly Asiri Lahiji, so that it has been used with the following meanings: Satan's light, darkly perception of the glorious light, pluralities and incarnations, seeing the lights under the veil and especially as the irony of the light of God’s essence. This paper has been assimilated by index-making from the works of mystics and with the documentary-descriptive method.
Machine summary:
در این مقاله از چگونگی نور ازلی پروردگار به ویژه نور سیاه در مسـیر شـناخت عارفـان، خاصه در شرح مفاتیح الاعجاز لاهیجی بر گلشن راز شیخ محمود شبستری و بیان دیدگاههای برخی از صاحب نظران در این باره سخن گفته میشود؛ چرا کـه موضـوع نـور سـیاه در آثـار عرفانی سدههای پیشین در کتابهایی چون تمهیدات از عین القضاه همدانی، در آثار محیی الدین ابن عربی، مرصاد العباد از نجم الدین رازی، گلشن راز از شیخ محمود شبستری، شرح گلشـن راز از صائن الدین ترکه ی اصفهانی و در مفاتیح الاعجاز لاهیجی و ...
از پرتــو روی تــو مــه و نــور، منــور وان نـور سـیه از خـم زلفـین تـو پیـدا (لاهیجی ١٣٥٧: ٣-٢ ) باتوجه به بیت مذکور، سخن اصلی پیرامون نور سیاهی است که عارفان از آن یاد می کنند و این روش فکری را از محیی الدین ابن عربی، پدر عرفان نظری اتخاذ کرده اند.
همچنین با توجه به دو بیت : چــو مبصــر در بصــر نزدیــک گــردد بصــــر ز ادراک او تاریــــک گــــردد ســیه جــز قــابض نـور بصــر نیسـت نظـر بگـذار کــاین جـای نظـر نیســت ( شبستری ، ١٣٨٦ : ابیات ١٢٢ و ١٢٤) صائن الدین یکی دیگر از شارحان گلشن رازمانند لاهیجی معتقد است « سیه را ، کنایت از نور ذات حق میداند که در مرتبه ی وحدت صرف قابض نور بصر میشـود و قـوا و حـواس ظاهری نمیتوانند آن را درک کنند و فنای اختیاری سالک را نیز «سیاهی» خوانـدهانـد کـه بـه مقتضای اختیار سالک موجب بقای ذات اوست که آن عین نور است اما اتحاد معنوی و قرب، عامل از بین رفتن و محو گردیدن مبصر و بصیرت می شـود.