Abstract:
تصور فرد و جامعه بهطور مجزا، تصوری ناممکن است و ایندو عنصر در نسبت با همدیگر معنا میدهند؛ مقصود از بحث نسبت فرد و جامعه در رویکرد اجتماعی، پس از بحث اصالت یا عدم اصالت وجودی آن، میزان و نوع تأثیرگذاری جامعه در تکوین و تغییر شخصیت فرد و همچنین جهات و مقدار تأثیرگذاری فرد بر جامعه و نوع تعامل آنها میباشد.در این تعامل، هم فرد دارای کارکردها و قوای زیادی است و هم جامعه آثار زیادی را داراست. در پویشهای فلسفی - اجتماعی، هرچند تلاش زیادی برای تلفیق این دو عنصر انجام شده، اما چشماندازهای یکجانبهای وجود دارد که این توافقات را تهدید کرده است؛ اما در نگاهی رضایتبخش و با توجه به آیات قرآن سهم هر یک بهطور قابلقبولی در نظر گرفته شده که ما را از چشماندازهای افراطی دور میکند.در این نگاه، هم فرد نسبت به جامعه تکالیفی را ایفا میکند و هم جامعه وظایفی را نسبت به افراد عهدهدار است. قرآن، حق را آمیختهای از هر دو ویژگی فردی و اجتماعی میداند؛ از اینرو، نه فرد میتواند از تأثیرات زندگی اجتماعی خارج شود و آن را نادیده بگیرد و نه جامعه میتواند بیتوجه از عناصر خود باشد، ضمن اینکه قرآن بعد سومی را در کنار این دو بعد در نظر دارد و آن بعد الهی است؛ یعنی جهان هستی، چون دارای شعور و ادراک ویژهای است در برابر کردار و رفتار انسان بیتفاوت نیست و در مقابل کنشهای فردی و جمعی واکنش نشان میدهد. در این مقاله، این ابعاد از بحث با توجه به آیات قرآن و با تاکید بر تفسیر شریف المیزان، مورد بررسی قرار گرفته است.
It is impossible to regard the individual and society separate, and in relation with the other, the two elements mean. By relationship between the individual and society in social approach, after the debate of originality of the individual or its non-originality, the writer means the extent and type of society's influence on evolution and change in individual's personality and the direction and amount of the individual's effect on society and the type of their interaction.
In that interaction, both the individual has many functions and powers, and society possesses many effects. Despite many efforts have been made to integrate the two elements in philosophical, sociological inquiries, there are one-sided perspectives that threaten these integrations. However, with a satisfactory view and by attention to Quran's verses, each one's role has been considered acceptably, that prevent us from extreme views.
In this view, both the individual has responsibilities toward society and society own duties for the individual. Quran views right as a mixture of the two individual and social attributes so that neither the individual could exit from society's influences and ignore it, nor society could be indifferent towards its elements, while Quran intends a third dimension along with the two ones, and it is the divine dimension. Meaning because the world possesses a special intelligence and perception, it isnt apathetic towards human's actions and behaviors and reacts to their individual and collective actions. This paper, with regard to Quran's verses and with an emphasis on the valuable al-Mizan commentary, examines these aspects.
Machine summary:
قرآن، حق را آمیختهای از هر دو ویژگی فردی و اجتماعی میداند؛ از اینرو، نه فرد میتواند از تأثیرات زندگی اجتماعی خارج شود و آن را نادیده بگیرد و نه جامعه میتواند بیتوجه از عناصر خود باشد، ضمن اینکه قرآن بعد سومی را در کنار این دو بعد در نظر دارد و آن بعد الهی است؛ یعنی جهان هستی، چون دارای شعور و ادراک ویژهای است در برابر کردار و رفتار انسان بیتفاوت نیست و در مقابل کنشهای فردی و جمعی واکنش نشان میدهد.
قرآن، حق را آمیختهای از هر دو ویژگی فردی و اجتماعی میداند لذا نه فرد از تأثیرات زندگی اجتماعی خارج است و نه جامعه بیتوجه از عناصر خود میباشد، ضمن اینکه قرآن بعد سومی را در کنار این دو بعد در نظر دارد و آن بعد الهی است؛ یعنی جهان هستی، چون دارای شعور و ادراک ویژهای است (اسراء: 44؛ فصلت: 21)، در برابر کردار و رفتار انسان بیتفاوت نیست و در مقابل کنشهای فردی و جمعی واکنش نشان میدهد.
روابط میانگروهی روابطی همچون خویشاوندی، همسری، استاد و شاگردی، همسایگی و بسیاری از روابط چندسویه یا دوسویه، از دیگر نقشها و پایگاههاست که به جز اجزا و عناصر مولفه در آن، روابط و ساخت مجموعه، اثرات خود را بر افراد میگذارد؛ بدیننحو که سازنده این روابط، مانند زن و شوهری صرفا افراد متشکل آن نیستند بلکه فضای اجتماعی ایجاد شده با اهمیت است (طباطبایی، 1417، ج 4: 145-146؛ مدرسی، 1419، ج 2: 12-14) برخی مفسرین معتقدند، در این رابطه نامتوازن، گاه افراد تحت نفوذ یک ساختار منفعل، ناکارآمد، یا حتی کارآمدتر و فعالتر ظهور میکند؛ تبعیت فرد از جامعه در رسوم متعارفه، در زمان جنگ و قحطی و شکست، در عادات قومی و دیگر انفعالات عمومی را از این باب میشمرد که قدرت نیروی جامعه، فرد را در خود مستهلک میکند و به خاطر چنین تأثیرات عمیق است که قرآن، مهمترین احکام خود را بر اساس اجتماع قرار داده است (مدرسی، 1419، ج 2: 118-119).